خودشناسی


    self-examination

مترادف ها

self-analysis (اسم)
تجزیه و تحلیل خویشتن، خود شناسی

self-scrutiny (اسم)
خود شناسی، درون خویشتن بینی

پیشنهاد کاربران

"خود شناسی"، ؛"روان باوری"، " روان شناسی" و" روان کاوی" را پوشش می دهد.
روان باوری، باور به جاودانگی روان و بودن آن.
شناخت واقعیت وجودی هر کس ، همانا شناسایی خصوصیات و توانمندی ها و گرایش ها و . . را خودشناسی می گویند
یک آیه شریفه و مکرمه از قرآن مجید :
در درون وجود شما آیات خداست، آیا نمی بینید؟!
پاسخ : پیامبران بزرگ و شریف که به انسان های کامل مشهور اند، در درون وجود مبارک خویش آیات خدا را با حدس و گمان دریافته اند و نه به طور روشن و یقنی.
می گویند که بر سر دروازه تمپل آپُلون مقر خدای خدایان یونان باستان به نام آپولو در شهر باستانی دلفی یک تابلو نصب گردیده گردیده و روی آن عبارت زیر حکاکی گردیده است : خودت را بشناس!
و بعضی اندیشمندان و بزرگان دینی بر این باور بوده اند که برترین عنایت و توجه خداوند به یک فرد انسانی این است که آن فرد به ریشه و اصل خویشتن آگاه شود.
...
[مشاهده متن کامل]

بطور کلی پدیده خودشناسی دو حیطه و میدان دارد ؛ یکی میدان کارزار زندگی روزمره که از دوران کودکی آغاز میگردد و با فرا رسیدن اجل مرگ به پایان می رسد و دیگری میدانی است وسیع تر که به سمت گذشته ها از تولد خود و اجداد و آدم و حوا میگذرد و یاخته ها و تک سلولی ها را پشت سر می گذارد و از درون ذرات و امواج نور و ذرات تشکیل دهنده اتم ها و کوارک ها عبور می کند و از ذرات و امواج ایکس و گاما و هیگز ر عبور می کند و به افق دید پلانک یعنی ذرات چهار بعدی مکان زمان می رسد و در آنجا در جا میزند و دیگر نمی تواند از آن حامل قطور عبور کند. مگر اینکه کلیه آن ذرات و امواج را در یک حجم بسیار ریز تحت عنوان حجم پلانک متمرکز و متراکم نماید و آنرا به جهنم جهنم ها تبدیل کند و از طریق خیال سعی کند از درون آتش سوزان آن دوزخ عبور کند و وجود خودرا در آن غسل دهد طوریکه نه تنها نفس اش بلکه کلیه وجودش تزکیه یابد و صاف گردد و متعاقب آن با درگاه و صاحب آن آشنا گردد و خود را بشناسد. در این میدان به سمت آینده های نزدیک و دور ، راه به همانجا ختم میشود. برای اینکه انسان بتواند به مرتبه های وجودی و عوالم شهودی بعدی پا نهد، ضروری است که همیشه قبل از ورود نه تنها مثل موسا کفش های خودرا در آورد بلکه کلیه وجود خودرا در دمای محض آن آتش غسل دهد و با همه چیز و همه کس یکی شود و در آن نقطه که مرکز عالم مادی و شهودی قرار دارد با کلیه دیگران و جمیع موجودات زنده و غیر زنده همگن و همسان گردد. در میدان دوم خودشناسی معمولا سوالات بنیادی تری مطرح بوده و هست، از قبیل : من کی و چی هستم ؛ از کجا آمده ام و به کجا می روم ؛ این رفتن و آمدنم بهر چه بود و معنا و مفهوم زندگی چیست ؟
این حقیر بیشتر به پدیده خودشناسی در حیطه و میدان دوم علاقه دارم گرچه خودشناسی در حیطه و میدان اول در جهت رسیدن به سعادت و خوشبختی و رستگاری در زندگی دنیوی از درجه اهمیت به سزایی برخوردار است. انسان تا نتواند طعم و مزه سعادت دنیوی را به خوبی به چشد، نمیتواند تصورات روشنی از بوی یا رایحه و طعم و مزه و اصوات و آهنگ ها و الوان یا رنگهای بیشمار سعادت اُخروی داشته باشد. بهر حال در اینجا این حقیر در قالب سوال به دو حقیقت بنیادی در زمینه خودشناسی اشاره می کنم و آنرا در معرض قضاوت خوانندگان گرامی این سایت می گذارم .
الف - آیا این موضوع حقیقت دارد که برخلاف تصور خاص و عام در طی کلیه اعصار گذشته تاکنون، هر افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت جنسی و عشقی به صورت سنتی یا کلاسیک آن یعنی " یا مرد و یا زن " نمی باشد بلکه دارای پنج نوع مختلف و مستقل از هم ؟
ب - آیا این موضوع حقیقت دارد که همچنین بر خلاف تصور خاص و عام، هرفرد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود مجرد انفرادی و یا یک خویشتن واحد و یگانه و منحصر به فرد نمی باشد بلکه دارای 10 تا من یا 10 تا خود مجرد انفرادی و یا 10 تا خویشتن مستقل و منحصر به فرد ؟
این حقیر در بحث های دیگر برای نامگذاری این دو حقیقت که در این جا در قالب سوال طرح گردید از واژه فلسفی
کاتِ گوری استفاده نموده ام. اولی : کاتِگوری های پنجگانه یا خامسه سرنوشت های جنسی و عشقی و دومی : کاتِگوری های دهگانه یا عشره انسانی که میتوان آنرا خویشتن های دهگانه نامید. این واژه را فلاسفه یونان باستان در بررسی هستی و وجود به کار برده اند و لذا ریشه آنرا به زبان یونانی می رسانند. اما با اندکی دقت میتوان دریافت که این واژه ترکیبی ریشه در زبان فارسی دارد و از دو واژه تشکیل گردیده است : کات و گوری.
کات به زبان فارسی به معنای کمد و یا صندوق می باشد و گبری به معنای قبری. لذا معنی ای که در پشت این لفظ فلسفی و به ظاهر یونانی نهفته است به شرح زیر می باشد. یک گنج پر بها در یک صندوق قرار گرفته و در زیر خاک دفن گردیده است و گویا وظیفه فلاسفه یونان باستان این بوده است که به آن گنج پی ببرند. این واژه را در ادبیات فلسفی به زبان فارسی به صورت عجیب و غریبی به شکل : قاطیقوریاس ترجمه نموده اند که برای خوانندگان فارسی زبان و علاقه مند به رشته فلسفه و منطق تقریبا غیر ملموس و سردرد آور می باشد. شهر باستانی دلفی در یونان هم یک واژه ترکیبی است که یکی از آنها به زبان عربی و دیگری به زبان فارسی است : فی در زبان عربی به معنای در ؛ درون ؛ داخل و باطن می باشد و دل ؟ خط یونانی از چپ به راست نوشته میشود و اگر نام شهر دلفی را به زبان فارسی از چپ به راست تلفظ کنیم، آنگاه با کلمه " فی دل " مواجه می شویم. شاید منظور یونانی ها از انتخاب این نام این بوده است که این شهر در دل دنیا یا در دل جهان جای دارد.
بهر حال از آنجاییکه دو سوال مطرح شده در بالا در طول تاریخ توسط انسان مطرح نگردیده و طبیعتا پاسخ و جوابی هم به آنها در منابع کتبی به ارث رسیده موجود نمی باشد، نظریه و باور این حقیر در زمینه پدیده خودشناسی این است که بزرگان اندیشه و اندیشیدن از باستان تاکنون نتوانسته اند که خودرا بطور روشن و حقیقی و مطابق با واقعیت بشناسند. حتا پیامبران بزرگ و عظیم الشأن و فلاسفه بزرگ منطقی و عقلانی و حکیمان و عارفان بزرگوار دینی و دانشمندان علوم طبیعی و تجربی. حتا بنیانگذاران علم روانکاوی و روانشناسی فردی و خانوادگی و اجتماعی هم قادر نبوده اند که نوری را در تاریک خانه یا به اصطلاح ظلمت کده " نا آگاه و نا خودآگاه" بتابانند و گنجینه گوهر ها و جوهر های گرانبها و جاودانه نهفته و پنهان شده در باطن و درون آنرا مشاهده کنند و به شهود برسانند. حقایق بالا در چهار چوب نوین ترین جهان بینی و باور مورد بررسی قرار گرفته اند و تاکنون تنها خوانندگان گرامی این سایت تاحدودی با آن آشنا گردیده اند. در پایان کلید در بهشت برین را به خواننده گرامی می سپارم.

شناخت وآشنایی با خود که برای مثال چه رفتار، کردار، دین، زندگی و. . . را داریم.

بپرس