خودستایی

/xodsetAyi/

    self-praise
    boast
    egotism
    rodomontade
    selfcongratulation

فارسی به انگلیسی

خودستایی کردن
boast

مترادف ها

flattery (اسم)
چاپلوسی، خوشایند، خود ستایی، خوشامد، خوش آمد، تملق

gas (اسم)
بنزین، گاز، خود ستایی، بخار، گاز معده

swank (اسم)
خود ستایی، خود فروشی، جست و خیز کن

gasconade (اسم)
چاخان، رجز خوانی، خود ستایی، خود فروشی، لافزنی، یاوه سرا

self-praise (اسم)
رجز خوانی، خود ستایی، خود فروشی، تعریف از خود

swagger (اسم)
خود ستایی، کبر فروشی

braggadocio (اسم)
خودستا، خود ستایی، گزافه گو، خود فروشی

buck (اسم)
خود ستایی، جفتک، نر، دلار، قوچ، جنس نر اهو و حیوانات دیگر

gassing (اسم)
خود ستایی

fanfaronade (اسم)
خود ستایی، خود فروشی، لافزنی

splurge (اسم)
خود ستایی، خود فروشی، شادمانی، ریخت و پاش

flash (اسم)
خود ستایی، جلوه، برق، فلاش، تلالو، لحظه، فلاش عکاسی، تشعشع، روشنایی مختصر، یک ان، بروز ناگهانی

rodomontade (اسم)
گزاف گویی، خود ستایی، خود فروشی، لافزنی

jactation (اسم)
لاف، خود ستایی، لافزنی، دعوی دروغ، ادعای پوچ

ostent (اسم)
خود ستایی، علامت

self-importance (اسم)
خود بینی، خود ستایی، فیش، خود بزرگ شماری

self-applause (اسم)
خود ستایی، تعریف و تمجید از خود

self-glorification (اسم)
لاف، خود ستایی، تفاخر، بزرگ شماری خود

self-glory (اسم)
خود ستایی

vainglory (اسم)
غرور، لاف، گزاف، خود ستایی، فیس

پیشنهاد کاربران

منم منم
ادعا
لاف
فقعگان. [ ف ُ ق َ ] ( اِ مرکب ) تفاخر. فخر و لاف. گزاف و نازش. خودستایی و خودنمایی. ( برهان ) . ( از: فقع، مخفف فقاع گان، پسوند نسبت و اتصاف ) . ( از حاشیه ٔ برهان چ معین ) . رجوع به فقع گشادن شود.

بپرس