خودستا


    self-praising
    egotist
    rodomontade
    selfcongratulatory

مترادف ها

blow (اسم)
ضربت، ضرب، خودستا، فوت

tinhorn (اسم)
خودستا، تظاهر به پولداری

gasser (اسم)
خوشی، خودستا

blusterer (اسم)
خودستا

blower (اسم)
خودستا، دمنده، وزنده، ماشین مخصوص دمیدن، کسی یا چیزی که بدمد یابوزد

brag (اسم)
خودستا، لاف، مباهات، رجز خوانی

bucko (اسم)
خودستا، خود فروش

braggadocio (اسم)
خودستا، خود ستایی، گزافه گو، خود فروشی

whiffler (اسم)
خودستا، چاخان، ادم دمدمی، ادم ابن الوقت

gascon (اسم)
لافزن، خودستا، گاسگن

hot-shot (اسم)
خودستا، ادم ماهر در بازی، بارکشی سریع

tiger (اسم)
خودستا، پلنگ، ببر

bighead (اسم)
خود رایی، خود سری، خودستا

hector (اسم)
ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، ستیز جو، خودستا، ادم گردن فراز

boaster (اسم)
لافزن، خودستا، ادم لاف زن، خود فروش

gabber (اسم)
لافزن، پرحرف، خودستا، ریشخند کن، سخریه کن

bouncer (اسم)
لافزن، خودستا، دروغ بزرگ و فاحش، لی لی کننده

braggart (اسم)
لافزن، خودستا، گزافه گو، رجز خوان

bragger (اسم)
لافزن، خودستا

blowhard (اسم)
پرحرف، خودستا، ادم لاف زن

skite (اسم)
خودستا

swashbuckler (اسم)
خودستا، دارای زرق و برق، ادم دعوایی و پر هیاهو و غره

ostentatious (صفت)
خود نما، خودستا، خود فروش، متظاهر

stuck-up (صفت)
مغرور، خود بین، خودستا

blowhard (صفت)
خودستا

braggart (صفت)
خودستا، متظاهر

self-opinionated (صفت)
خود رای، خود سر، خودستا، سر سخت، خود پسند

self-praising (صفت)
خودستا

boastful (صفت)
لافزن، خودستا، چاخان، متظاهر

swank (صفت)
مغرور، عالی، خودستا، ناز و عشوه، سرحال و چابک، شیک و باشکوه

vainglorious (صفت)
لافزن، خودستا، از روی خودستایی

پیشنهاد کاربران

از خود راضی. . .
گزافه گو. . .
لاف زننده ازخود
ــــــــــــــ
اوکه با ضعف توجه
بخودستایی
فیل هواکرد
قول متقن بالفاظ متین.
کویرها.
بفردوس برین. .
خود بزرگ پندار

بپرس