خودرایی

/xodra~yi/

    wilfulness
    obstinacy
    self-will
    wilfulness
    obstinacy

مترادف ها

self-sufficiency (اسم)
کف نفس، خود رایی، خود سری، خود بسی، استغناء، استغناء طبع

despotism (اسم)
حکومت مطلقه، خود رایی، استبداد، ستم

arrogance (اسم)
سربالایی، تکبر، غرور، نخوت، گستاخی، شدت عمل، گردنفرازی، خود رایی، خود سری، خیره سری، عظمت، خود بینی

assumption (اسم)
اتخاذ، گمان، غرور، قصد، خود رایی، خود سری، خود بینی، فرض، پنداشت، انگاشت، تعهد

confidence (اسم)
اطمینان، اعتماد، خود رایی، خود سری، اعتقاد، صمیمیت، رازگویی

assurance (اسم)
گرفتاری، اطمینان، گستاخی، خود رایی، خود سری، تعهد، تضمین، بیمه، ضمانت، قید، پشت گرمی، خاطرجمعی، وثیقه، گروی، دلگرمی

contrariness (اسم)
خیرگی، مخالفت، نا سازگاری، خود رایی، خود سری، خریت، ناجوری

conceit (اسم)
غرور، خود رایی، خود سری، خود بینی، استعاره

self-confidence (اسم)
اعتماد بنفس، خود رایی، خود سری، خیره سری، خودپسندی، از خود راضی گری، غرور بیجا، اعتماد بخود

bighead (اسم)
خود رایی، خود سری، خودستا

headstrongness (اسم)
خود رایی، خود سری، خیره سری، خریت

self-assertion (اسم)
خود رایی، خود سری، خیره سری، خودپسندی، خود جلو اندازی، خود بیانگری

self-assurance (اسم)
خود رایی، خود سری، خیره سری، خودپسندی، اعتماد به نفس

high-handedness (اسم)
خود رایی، خود سری، خیره سری

overconfidence (اسم)
خود رایی، خود سری، اطمینان بیش از حد

self-will (اسم)
خود رایی، خود سری، خیره سری، اراده شخصی

پیشنهاد کاربران

بپرس