خودداری

/xoddAri/

    self-control
    self-restraint
    composure
    discipline
    failure
    forbearance
    patience
    refusal
    repression
    reserves
    self-discipline
    self-possession

فارسی به انگلیسی

خودداری کامل از صرف مشروبات الکلی
temperance

خودداری کردن
abstain, avoid, contain, desist, refrain, repress, shrink, spare, stay, suppress, withhold, declination, help, keep, forbear, decline, to restrain oneself, to abstain

خودداری کردن از کار
balk

خودداری کننده از قضاوت
nonjudgmental

مترادف ها

self-command (اسم)
کف نفس، خودداری، خودفرمانی

self-control (اسم)
کف نفس، خودداری، مسک نفس، قوه خودداری

continence (اسم)
پرهیزگاری، خودداری، پاکدامنی، خویشتن داری

abstention (اسم)
خودداری از دادن رای، خودداری

restraint (اسم)
جلوگیری، خودداری، نگهداری

abstinence (اسم)
خودداری، پرهیز، ریاضت، پرهیز از استعمال مشروبات الکلی

equanimity (اسم)
خودداری، قرار، متانت، خون سردی، تعادل فکری، ارامی، قضاوت منصفانه

forbearance (اسم)
خودداری، مدارا، طاقت، تحمل، شکیبایی، امساک

composure (اسم)
خودداری، ارامش، خون سردی، تسلط بر نفس

self-government (اسم)
خودداری، حکومت مستقل، خودمختاری، خودفرمانی، حکومت بر نفس، حکومت خودمختار، حکومت توده مردم

self-possession (اسم)
خودداری، متانت، خون سردی، ارامی

mastery of oneself (اسم)
خودداری

self-repression (اسم)
خودداری، مسک نفس، ترک نفس، خود سرکوبی، حفظ اسرار خود

self-restraint (اسم)
خودداری

پیشنهاد کاربران

نپذیرفتن
به کسی میگویند که مراقب رفتار خود است
خویشتن داری . . . . . .
نکول
فروخوردن
نکردن کاری

پرهیز
اجتناب

کنایه از هوای خود را داشتن

بپرس