خودبینی

/xodbini/

    conceit
    self-absorption
    self-conceit

مترادف ها

vanity (اسم)
پوچی، غرور، خود بینی، بیهودگی، بطالت، بادسری

arrogance (اسم)
سربالایی، تکبر، غرور، نخوت، گستاخی، شدت عمل، گردنفرازی، خود رایی، خود سری، خیره سری، عظمت، خود بینی

assumption (اسم)
اتخاذ، گمان، غرور، قصد، خود رایی، خود سری، خود بینی، فرض، پنداشت، انگاشت، تعهد

insolence (اسم)
توهین، تکبر، غرور، جسارت، گستاخی، خود بینی، اهانت، بی احترامی، ادعای بیخود

conceit (اسم)
غرور، خود رایی، خود سری، خود بینی، استعاره

egoism (اسم)
خود بینی، خود پرستی، خودخواهی

egotism (اسم)
خود بینی، خودپسندی، خود پرستی، قابلیت نانیت

egocentrism (اسم)
خود بینی، خودپسندی، خود پرستی

self-importance (اسم)
خود بینی، خود ستایی، فیش، خود بزرگ شماری

self-conceit (اسم)
غرور، خود بینی، خودپسندی، تحسین خود

پیشنهاد کاربران

منیت
انانیت
بطر ، فیرش، تفاخر
خود خواه
مغرور
خود پسند
خود خواهی، خود پسندی، باور داشت بیش از حد خود
خود شیفت بودن
خود شیفت بودن. . . خود را بالا تر از بقیه ی دیدن. . . . خود را بزرگ دانستن
vain
خود خواهی
خود پسند
خود پسندی و باور داشتن بیش از هد خود
مباهات
افاده
خود پسندی
مغرور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس