خود بس، خودبسنده، مستغنی، بی نیاز از غیر، خود استوار
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
مستقل
خودبسنده. ( خود + بسنده ) بی نیاز از دیگران، خود بس، مستغی. مترادف این واژه در زبان انگلیسی «self - sufficient» است.
مثال:
"اندیشه های سن سیمون و کنت هم از سنت گرایی و رمانتیسم رایج در آن روزگار تاثیر پذیرفته بود ( واکنشی به این اندیشه روشنگری که انسان فردی خودبسنده است ) و هم از علوم زیستی نظیر زیست شناسی و پزشکی که در آنها فهم رابطه متقابل فرآیندهای ارگانیک نقشی حیاتی ایفا می کرد. " ( منبع: روزنامۀ سرمایه )
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
"اندیشه های سن سیمون و کنت هم از سنت گرایی و رمانتیسم رایج در آن روزگار تاثیر پذیرفته بود ( واکنشی به این اندیشه روشنگری که انسان فردی خودبسنده است ) و هم از علوم زیستی نظیر زیست شناسی و پزشکی که در آنها فهم رابطه متقابل فرآیندهای ارگانیک نقشی حیاتی ایفا می کرد. " ( منبع: روزنامۀ سرمایه )
... [مشاهده متن کامل]