خوان

/xAn/

    table
    read or sing thou
    adventure
    exploit
    dinner table

فارسی به انگلیسی

خوان سالار
major-demo, chief of the table, decker, major-domo

مترادف ها

food (اسم)
خورد، قوت، غذا، طعمه، خورش، اغذیه، خوراکی، خوان، خوردنی، خوراک، طعام، خواربار، توشه، اذوقه

cloth for table use (اسم)
خوان

tablecloth (اسم)
خوان، سفره، رومیزی

large wooden tray (اسم)
خوان

liberal table (اسم)
خوان

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس کتاب فرهنگ فارسی یا کتاب فرهنگ عمید
خوانخوانخوانخوانخوان
سلیم
خوان: توشه
خوان الاخوان: نام یکی از نوشتارهای دانای خردمند و جهانگرد ایرانی ناصر خسرو قبادیانی ست که معنی آن به فارسی توشه برادران می شود که در بر دارنده نود و نه رسته یا رده ست که هر رسته سخنی از فلسفه کلامی شیعیان اسماعیلی ست.
همچنین با گذشت زمان طبق یا میزی که خوردنی ها رویش چیده میشده نام خوان به خود گرفته است و نیز پیرو آن واژه خوان به معنی طبقه یا مرحله نیز کاربرد پیدا کرده است مانند هفت خوان رستم.
خوردنی، کوتاه شده خوران. خوراک که خود کوتاه شده خورانَک است. به چاه آب یا چشمه هایی که قابل خوردن باشند نیز خوان میگویند.
اما معنی سفره ندارد. سفره خودش یک واژه فارسی است به معنی پهن و گسترده. اما برابر سفره غذا واژه دستارخوان یا دستارخون کاربرد داشته است.
...
[مشاهده متن کامل]

ترخوانه یا ترخینه از همین ریشه است به غذایی از گندم و دوغ پخته شده و خشک شده گویند که فقط با خیساندن در آب جوش قابل خوردن است و نیاز به پخت دوباره ندارد. نوع شیرین ترخینه نیز با نشاسته و شیره انگور و گردو درست می شود.

یکی از معانی ای که میتوان از این کلمه برداشت کرد، مرحله هست. به نوعی این معنی، از وجه معنایی طبق و طبقه می آید.
شاید این مفهوم در کلمه هفت خوان آمده است.
نیک است این کلمه را به عنوان معادلی فارسی برای مفهوم مرحله به کارگیری کرد.
خوان
خوان = خه/شه، وان
خه/شه = خوب
وان = نگهدار
خوان = نگهدار خوبی
یعنی نیک بخوان تا از خوبی نگهداری کنی.
اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک.
افغان
هفت خوان
هفت خان
هفت خوان رستم = هفت نگهداری خوب رستم.
...
[مشاهده متن کامل]

هفت خوان اسفندیار = هفت نگهداری خوب اسفندیار.
خوان = نگهدار خوبی
بگوان = نگهدار بزرگ
جوان = نگهدار جاه ( همین جوانان اند که در جنگ میمیرند )
پارسیوان = کارمند نگهدار دیوان و دفتر
باغوان = نگهدار باغ
آسیاوان = نگهدار آسیا
سرایوان = نگهدار سرای
خوان = نگهدار خوبی
اگر میخواهی از خود خوب نگهداری نمایی بخوان و بخوان و بخوان.

حارونجادد
اینکه همه برنده شیم
"مرغ بریان به چشم مردم سیر/کم تر از برگ تره بر خوان است"

خوان: در پهلوی خَوان xwān بوده است .
( ( شه تازیان، چون به خوان دست برد
سر کمْ خرد مهرِ او را سپُرد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 281. )

سوی خود خوان یک رهم تا تحفه جان آرم تورا. جان نثار افشان خاک آستان آرم تورا
در زبان لری بختیاری به معنی
سفره
Xan
به عربی مائده*غنیمت*
خوان: سفره، گسترش - آسمان و زمین، بالا و پایین -
قرائت، مطالعه، خوانش - آواز، سرود - خواستن، دعوت، احضار -
ظرفِ چوبی بزرگ غذا - مائده، خوردنی، خوراکی
مثال: هفت خوان: هفت آسمان و زمین، هفت سفره و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

پیشخوان: کسی که پیش از روضه خوان در مجالسی بخواند ( پا مِنبَری ) یا کسی که درسی را از پیش ( قبل ) مطالعه کند یا بخواند!
و هم آوا است با:
خان: عنوان رجال و بزرگان، رییس ( رئیس ) -
بیت، خانه، سرا، اندرون - لانه، کندو، آشیان ( آشیانه ) -
مرحله، مرتبه، دست، گانه، نوبت، دور، داو! - سطح، درجه، تعداد - شیار داخل لوله تفنگ
مثال: هفت خان >>> هفت خانه، هفت مرحله و. . .
مثال: هفت خان رستم >>> هفت مرحله رستم ( سر فصل یکی از داستان های شاهنامه، هفت خان رستم، کنایه از کار دشوار و سخت و اشاره به وجود موانع در راه انجام کار است. )
پیشخان: دفتر دَستکی که نماینده و خان جایی است، که قبل از همه وجود دارد یا باید پدید آید، صندوق دار

چالش و نبرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس