abasement
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
خفت، خواری
خفت، خواری، سوء استعمال، توهین، فحش، پرخاش، تهمت، بد زبانی، بد دهنی، سب
خواری، رسوایی، بد نامی، افتضاح، کار زشت
خواری، پستی، فروماندگی، فقر، کمیابی، بینوایی، تهی دستی، تندگستی، بی پولی
خواری، توهین، سب، خون ریزی
خواری، ذلت، پستی
خواری، پستی، خاتوله، فرومایگی، خبی
خواری
خواری
خواری
خواری
پیشنهاد کاربران
ذلالت
خواری : کوچکی ، خرد ، خفت . . . . 🩷
ذلیلی
خفت . . .
ذلت . . . حقارت . . . . .
صغار
محقرة. [ م َ ق َ رَ ] ( ع مص ) خرد بودن. حقیر بودن. خرد و خوار بودن. ( آنندراج ) . حقارت. و حقارت شود. || ( اِمص ) خردی. حقیری. خواری. ( آنندراج ) . رجوع به حقیر و رجوع به حقارت شود.
ضراعت
در کردی �خوار� به معنی �پایین� و
در لری �حار� به معنی �پایین� است
خواری : پستی
در لری �حار� به معنی �پایین� است
خواری : پستی
تحقیر ، فلاکت، فرومایگی
خواری: ( ( خواری در پهلوی در ریخت خواریه xwārīh بکار می رفته است. ) )
( ( گر این راز با من بباید گشاد
و گر سر به خواری بباید نهاد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 293. )
( ( گر این راز با من بباید گشاد
و گر سر به خواری بباید نهاد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 293. )
پست
ذل
ذل
نکبت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)