خواربار

/xArobAr/

    foodstuffs
    provisions
    groceries
    provision
    grocery

فارسی به انگلیسی

خواربار فروش
grocer, grocer, provision merchant

مترادف ها

food (اسم)
خورد، قوت، غذا، طعمه، خورش، اغذیه، خوراکی، خوان، خوردنی، خوراک، طعام، خواربار، توشه، اذوقه

supply (اسم)
ذخیره، موجودی، خواربار، اذوقه، لزوم، فرااورده

viand (اسم)
غذا، گوشت، خوراک، خواربار، ماکولات

victual (اسم)
خواربار، اذوقه، ماکولات

grocery (اسم)
بقالی، خواربار، عطاری، عطاری خواربار فروشی

provender (اسم)
غذا، علف، علوفه، علیق، سورسات، خواربار، اذوقه

provisions (اسم)
خواربار، تدارکات، مقررات

foodstuff (اسم)
خواربار، ماده غذایی

provand (اسم)
خواربار

provant (اسم)
خواربار

proviant (اسم)
خواربار

پیشنهاد کاربران

خوار به چمار سبک و کوچک است و خار یا تیغ گل و گیاهان نیز از آن آمده یعنی کوچک و بار یا وسیله خرید امروزی از سنگینی و گرانی آمده ( چرا که بار از باران و واران آمده و هر چیز وارانه ای فشار و سنگینی می آورد ) پس خوار بار میشود وسیله های سبک = تنقلات
منظور از بارفروشی همان عمده فروشی
و منظور از خواربارفروشی مغازه هایی بودند که اجناس بارفروشان را خرده فروشی میکردند ( خوار=کوچک، خرد )
بار فروشی منظور عمده فروشی بوده و در مقابل خواربار منظور خرده فروشی بوده ( خوار=کوچک، خرد )
groceries
بنش

بپرس