خنک

/xonak/

    fresh
    flat
    vapid
    frigid
    cool
    flat(as a joke)
    frigid(as a verse)
    cutesie
    cutesy

فارسی به انگلیسی

خنک شدن
chill, to(get)cool

خنک شونده با هوا
air-cooled

خنک و فرحبخش
brisk

خنک کردن
chill, to cool, to refrigerate

خنک کن
cooling, refrigerating, refrigerant

خنک کننده
cooling refrigerant

مترادف ها

algid (صفت)
سرد، خنک

cold (صفت)
سرد، خنک

cool (صفت)
سرد، خنک، خونسرد

chilled (صفت)
سرد، خنک، سرد شده

chilly (صفت)
سرد، خنک

fresh (صفت)
اماده، جسور، با روح، سرد، خنک، زنده، شیرین، پر رو، خرم، سبز، تر و تازه، تازه، باطراوت، تازه نفس، با نشاط

flat (صفت)
خنک، بی مزه، پهن، صاف، تخت، هموار، مسطح، یک دست، قسمت پهن، بدون پاشنه، بی تنوع

insipid (صفت)
خنک، بی مزه، بی طعم، بیروح

vapid (صفت)
خنک، بی روح، بی مزه، بی حس، مرده، بی حرکت

breezy (صفت)
خنک، شادی بخش، نسیم دار، تازه

frigid (صفت)
خنک، منجمد، بسیار سرد، دارای اندکی تمایل جنسی

icy (صفت)
خنک، بسیار سرد، یخی، پوشیده از یخ

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
واژه ی خنک از ریشه ی واژه ی خن و ک فارسی هست خود واژه ی خن از ریشه ی واژه ی هان فارسی هست.
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
...
[مشاهده متن کامل]

زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

خنکخنکخنکخنک
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
کُردی جنوبی: هونِک hwnek
کُردی مرکزی: فِینِک feynek
خُنُک: دکتر کزازی در مورد واژه ی "خنک " می نویسد : ( ( خنک واژه ی ستایش است و به معنی" خوشا "،
" نیکا" این واژه در پهلوی خنگ xunag بوده است و در نوشته های مانیکی xwnk به معنی شاد و سرد ) ) .
( ( � خنک پادشاهی که هنگام اوی
...
[مشاهده متن کامل]

زمانه به شاهی برد نام او! ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴۲۱. )

به لحجه و گویش مشهدی به معنای سرد و در بعضی از مواقع به عنوان کنایه از بی مزه بودن فرد مقابل استفاده می شود.
خونسرد، باآرامش