خنزر پنزری:/xenzerpenzeri/: اسم [گفتاری] کسی که خنزر و پنزر را گردآوری و خرید و فروش می کند. ( یک پیرمرد خزر پنزیری هر روز توی کوچه ما می پلکید. )
خنزیر پنزر /xenzerpenzer/: اسم [گفتاری] اشیای گوناگون فرسوده شکسته از کار افتاده یا پاره.
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )
خنزیر پنزر /xenzerpenzer/: اسم [گفتاری] اشیای گوناگون فرسوده شکسته از کار افتاده یا پاره.
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) -
آت آشغال، خرده ریزه - اسباب، اثاثیه، مَتاع، جنس، کالا
خِرت و پِرت! ( مرکّب اتباعی )
می توان بجای واژه عربی "سِمساری" از آن بهره برد!
آت آشغال، خرده ریزه - اسباب، اثاثیه، مَتاع، جنس، کالا
خِرت و پِرت! ( مرکّب اتباعی )
می توان بجای واژه عربی "سِمساری" از آن بهره برد!
"خنزر پنزری" در یکی از آثار صادق هدایت آمده است. لطفا این واژه را شرح دهید!
"خنزرپنزری" در کتاب بوف کور صادق هدایت آمده است. لطفا این واژه را نیز اضافه و برای آن معنا در نظر بگیرید