خندق

/xandaq/

    moat
    ditch
    fosse
    trench

مترادف ها

bay (اسم)
خلیج کوچک، اسب کهر، کهیر، خندق، خور

hole (اسم)
سفت، روزنه، سوراخ، خندق، غار، گودی، غول، منفذ، رخنه، فرجه، نقب، حفره، گودال، چال، فرج، لانه خرگوش و امثال ان

dike (اسم)
نهر، بند، مانع، بند آب، سد، خندق، خاکریز، اب گذر، اب بند

gallery (اسم)
راهرو، لژ بالا، خندق، گالری، اطاق نقاشی، اطاق موزه، جای ارزان

ditch (اسم)
خندق، حفره، راه آب، مغاک، نهرآب

trench (اسم)
خندق، حفره، گودال، چال، سنگر، جان پناه، استحکامات خندقی، شیار طولانی

moat (اسم)
خندق، خاکریز

pit (اسم)
خندق، حفره، گودال، چال، مغاک، سیاه چال، چاله، چاه، هسته البالو و گیلاس و غیره

entrenchment (اسم)
خندق، سنگر بندی، سنگر

fosse (اسم)
خندق، گودال، چال

پیشنهاد کاربران

"مورچال" برابر دیگری که عربی هم نشده!
همیشه می خواستم بدونم خندق که برای اولین بار توسط سلمان پارسی به اعراب آموخته شد پس چگونه اعراب کلمه خندق را عربی می دانند.
اما از آنجایی که تازی و ترکی زبانهای امانت داری نیستند تمام واژگان وارداتی را با تغییر در گویش عربیزه و ترکیزه می کنند،
...
[مشاهده متن کامل]

بنابراین این واژه نیز از این تغییرات تازیان در امان نبوده و از کندک به خندق تبدیل شده.

واژه های " خندق ، قنات، کانال" همان واژه ی " کندن" فارسی می باشند که پس از سیر در زبان های غیر ایرانی با تغییر لهجه و معنی دوباره به زبان فارسی بازگشته است .
خندق معرب کلمه ی فارسی� کندک �است که معنی محل کنده شده و یا گود است
در پارسی پهلوی: کَندَک= kandak کنده، خندق، گودال، حفره، طویله زیرزمینی

کندگ
( دربلوچی به معنی گودال است )
خندق معرب کندگ است .
کنده
چاله سیلابی
جر
این واژه از اساس پارسى و پهلوى است و تازیان ( اربان ) از واژه ى کَندَک Kandak ( از کُنشِ کندن ) برداشته و معرب کرده و خنادق ، خَنْدَقَ یُخَنْدِقُ!!! را ساخته اند!!! به معنى گودال و کنده شده مى باشد بویژه در جایى که براى پیشدستى در یورش دشمن گرداگرد شهر را
...
[مشاهده متن کامل]

گودال ژرف بکنند. پس سزاست که بجاى این واژه معرب! واژه ناب خودمان یعنى " کندک" را نوشته و بخوانیم.