languish
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
کاهش، کهنگی، خمود، ضایعات، میزان کاهش، کاستن پلهای
تخفیف، عفو، گذشت، خمود، بخشش، امرزش، بهبودی بیماری
دلجویی، تسکین، فتور، خمود، نرم کردن
پیری، خمود، کهولت، سالخوردگی
خمود، خاموشی، خاموش شدن چراغ ها، قطع کامل برق، خاموشی شهر
تخفیف، تسکین، فرونشانی، فتور، خمود
تسکین دادن، خمود، ارامش
خمود، فوت، مرگ
خمود، خاموشی، انهدام، اعدام، انقراض، اطفاء، خاموش سازی
پیشنهاد کاربران
خَمود
واژه ای پارسی ست :
خَمود : خَم - اود
خَمود : کسی یا چیزی که دولا و گوژپُشت شده
بسنجید با : نِمود
- اود : پسوند نام کُنیده ( اسم مفعول )
واژه ای پارسی ست :
خَمود : خَم - اود
خَمود : کسی یا چیزی که دولا و گوژپُشت شده
بسنجید با : نِمود
- اود : پسوند نام کُنیده ( اسم مفعول )