صافی بودن . [ دَ ] ( مص مرکب ) پاکیزه بودن . بی غل و غش بودن : بر امر ونهی گوهر طبع عزیز تو در آتش سیاست صافی عیار باد. مسعودسعد. || مسلّم بودن . مسخر بودن : و هوشنگ در پادشاهی فرمان حق یافت و بعد از وی ملک به طهمورث رسید پس از چهل سال پادشاهی همه ٔ جهان او را صافی بود. ( فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 28 ) . ... [مشاهده متن کامل]
یکدستی
صدق و صفا. [ ص ِ ق ُ ص َ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) خلوص. راستی. حقیقت : هزار شکر که دیدم بکام خویشت باز ز روی صدق و صفا گشته با دلم همساز. حافظ.
چگالی ( در برخی باره ها ) نمونه: نیازی به نماز خواندن های با خلوص ( در پانوشت: بجای آن، چگالی نیز می توان بکار برد! ) بالا، بگونه ای که پیرامون خود را فراموش کنید، نیست. برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر: ... [مشاهده متن کامل]
ب. الف. بزرگمهر ۱۰ بهمن ماه ۱۳۹۲ https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/01/blog - post_6072. html