خلوتی

/xalvati/

    emptiness

پیشنهاد کاربران

اهل خلوت. [ اَ ل ِ خ َل ْ وَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گوشه نشین. ریاضت کش :
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تأثیر دولت از کدامین کوکب است.
حافظ.
خلوت گزین. [ خ َل ْ وَ گ ُ ] ( نف مرکب ) خلوت نشین. منزوی. آنکه خلوت اختیار کند. ( یادداشت بخط مؤلف ) . گوشه نشین. مجرد. ( ناظم الاطباء ) .

بپرس