خالی، پرداخته ، پَردَختِه
این واژه در فارسی از عربی گرفته شده است و معنایی عرفانی دارد. عرفان نیز از فرهنگ هندی به دیگر فرهنگ ها و سنن منتقل شده است.
سخن جالب آن که این واژه با این معنا نه در انگلیسی و نه در فرانسوی وجود ندارد! و از واژه هایی است که ترجمه ی آن به شدت سخت است و در هر صورت معنای کامل فارسی را به مخاطب این زبان ها منتقل نمی کند!
... [مشاهده متن کامل]
اگر به معنای جایی خالی از جمعیت به کار بسته می شود، در ترجمه از فارسی به این زبان ها باید "غیرشلوغ" ترجمه شود.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
خَلوَت:
١. خالی، دِنج، تنها، بی - رفت - وآمد، پِیغُلیده؛ بی - سِدا، بی - سروسِدا، خاموش
۲. تنهایی، تنهاکده، نهان، نهانگاه، پنهان، پنهانگاه، پِیغُلِه
۳. تنهایی - گزینی، تنهانشینی، گوشەنشینی، دوری - گزینی، مردم - گریزی
تفکّر در خلوت، واجبترین عبادت است!
خلوت با شیطان در غفلت است.
خلوت با جنس مخالف باعث شهوت غیر عقلانی میشه.
. . .
تنها
١. خالی، دِنج، تنها، بی رفت وآمد؛ بیسِدا، بیسروسِدا
۲. تنهایی، نهان، نهانگاه، پنهان، پنهانگاه
۳. تنهایی گزینی، گوشەنشینی، دوری گزینی، مردم گریزی
خلوت: تنها نشینی، اصطلاحاً ، دوری گرفتن از مردم و تنها نشستن در مدت معین به قصد عبادت و ریاضت ) )
"مکر دیگر آن وزیر از خود ببست
وعظ را بگذاشت و در خلوت نشست"
( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ۱۳۷۵. ص ۲۳۸ )
تنهایی، دور بودن از دیگران
خلوت ( اسم ) =پِیغُلِه، مانند:چون شکست خورد به پیغله ای ( مکان خلوتی ) خزید ( رفت )
خلوت ( صفت ) =پِیغُلیده، مانند:شهرِ پیغلیده نشان از ترس مردم از بیماری دارد.
پِیغُلیدن: خلوت و خالی کردن جا و مکانی از جمعیت و افراد
مانند: دورنمای ثروت و رفاه در شهر روستاها را از مردم می پیغُلد.
بی سروصدا ، ساکت
خاموش - تنهاکده -
در پارسی" نهفت " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
uncrowded
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)