خلل پذیرdestructible, alterableخلل رساندنto damage, to harm, to injureخلل ناپذیرindestructible, permanent, constantخلل و فرجeye, pore, porosityporesخلل وفرج دارporous
خلل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:آهگ āhog ( مانوی و پهلوی ) ابسنت absent، یمان yemān ( سغدی )*رای هند فرمود برهمن را که: بیان کن از جهت من مَثَل دو تن که با یک دیگر دوستی دارند و به تضریب نَمّام خائن بنای آن خلل پذیرد و به عداوت و مفارقت کشدکلیله و دمنهآن تنی را که بود در جان خللخوش نگردد گر بگیری در عسل مولویناهماهنگیثلمهآسیب+ عکس و لینک