dispossess, evict, seize
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
اخراج، خلع ید
سلب مالکیت، خلع ید
پیشنهاد کاربران
دست بریده:خلع ید . کیک دست درازی می کرد دستش را بریدند.
کوتاه دستی
تخلیه
خلع ید: به گونه خودمانی تر میشه گفت خلع سلاح
گرفتن مالی که در دست و تصرف دیگری است
گرفتن مالی که در دست و تصرف دیگری است
کوتاه نمودن دست
نمونه:
بجای �مخالفت دولت با خلع ید از مالکان کارخانجات� می توان گفت و نوشت:
ناهمداستانی دولت با کوتاه نمودن دست خداوندان کارخانه ها
نمونه:
بجای �مخالفت دولت با خلع ید از مالکان کارخانجات� می توان گفت و نوشت:
ناهمداستانی دولت با کوتاه نمودن دست خداوندان کارخانه ها
باز ستاندن هرآنچه به زور، بانیرنگ، بارشوه ودروغ از کسی یا گروهی به چنگ
آورده باشند.
آورده باشند.
ازدست کسی خارج کردن ملک _تحویل ملک از کسی که ملک را تصاحب کرده