خلجان

/xalajAn/

    agitation
    palpitation of the heart

پیشنهاد کاربران

رجوع به اخلچ و خلیج در لغت نامه دهخدا
جای داشتن، جاری بودن، وجود داشتن
مثال: این موضوع در دل من خلجان دارد یعنی این موضوع در دل من وجود دارد یا جاری است یا جای دارد.
( خَ لَ ) [ ع . ] ( مص ل . ) 1 - لرزیدن ، تکان خوردن . 2 - اضطراب . 3 - ( اِ. ) میل خاطر، خواهش چیزی .
خلجان بهشت من است
خلجان به معنی دور خودش چرخیدن است یعنی مابین دوآبراه سرازیر از دامنه کوه وبخاطر فراوان بودن آب آسیاب آبی هم داشته است نوام آسیابان آن حبیب الله بوده

بپرس