خلا

/xalA/

    water-closet
    cater-closet
    emptiness
    vacuity
    vacuum

فارسی به انگلیسی

خلا صه مذاکرات
minutes, proceedings

مترادف ها

vacuity (اسم)
پوچی، چیز تهی، هیچی، فضای خالی، خلا، تهی گری

vacuum (اسم)
فضای خارج از هوا یا جو زمین، خلاء، خلا، فضای خلا، فضای تهی، فضای مجوف، ظرف یا جای بی هوا

پیشنهاد کاربران

- ( مصدر ) خالی بودن فارغ بودن مقابل ملائ . ۲ - ( اسم ) جایی که در آن کسی نباشد جای خلوت مقابل ملائ ( ملا ) . ۳ - جای خالی از هوا . ۴ - آنست که دو جسم با یکدیگر تماس نیافته باشند و بین این دو جسم دیگری که مماس هر دو باشد وجود نداشته باشد . ۵ - مستراح جایی ادبخانه .
آب دست جای پای خانه
. جای خالی.
۲. [قدیمی] جایی که در آن کسی نباشد، خلوت.
۳. ( فیزیک ) فضایی که ماده ای در آن نباشد، جای خالی از هوا.
۱. مستراح.
۲. = خلٲ
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما
شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده اتش ( توافق شده شراره شود آإتش چون زبان یک پدیده توافقی می باشد )
...
[مشاهده متن کامل]

پس از آن جا که #شهر را اگر بروید بخوانید متوجه میشوید برای شور و تندی ناشی از آتش دیگر نمیتوانستند از واژه هایی که هر یک به یک نمادی توافق و استفاده شد بهره ببرند واژه حرارت از شرارت زاییده شد و به گرما ( اثر ناشی از تکاپو و جاری و ساری بودن ) اطلاق شد.
از نشانه های دیگر اینکه حرارت نمیتواند جر این باشد اینست که حُر دو واجی میباشد و دو واجی ها ریشه ایرانی دارند
نشانه دیگر اینست که واژه حریر را داریم که به نازکی اشاره دارد - نازکی چیزی که اثر مقابلش گرماست
نشانه دیگر اینست که واژه هِل / هلهله را داریم که از پِل / پِلپِل آمده و در پِلاپِل ( فلافل امروزی ) یعنی تند و گرم و اصلا خود فلفل همان پِلپِل بوده پس فهمیدیم هلهله از پلپله آمده و خود هِل از پِل یا فِل پس هریر میتواند همان هلیل باشد و باز از همینروست که واژه خلیل / خیلی /خیل / خُل میشود زیاد یا همان تند و برای همین هست که به کسی که زیاد میداند میگویند خُل شده ( یعنی از روی زیادی دانستن گیج شده ) ببینید چطوره زبان ساخته شده شگفت زده میشوید
امروزه به خیل گروه میگویند یعنی تعداد زیاد که باز هم گپ و گفت مرا می رساند
خیلی = زیاد
خیل = گروه
خیال = انچه در ما جمع شده ( انباشت فکری )
همچنین واژه خلاء که بسیاری خالی / مخیله / تخیل / اخلال ( مثلا میانه ) / تخیل / و خیالی که بدان پرداخته شد از همین خل ساخته شده اند
خیال پردازی یعنی زیاد پردازی ؛ جالب اینکه در زبان فارسی به فکر کردن - - > اندیشیدن گفته شده و اند ایش تن ( مانند اندیشه ) = ( اند = and نشانه ضریب بستن در زبان لاتین برابر واو = و در
زبان های ایرانی جهت ضریب بستن و شدت دادن ؛ حتی ضریب = and میشود ) خیلی ایش ( برابر ویش / wish / وست / خوست / خواست / بیش که نشانه ازدیاد و بیشتر خواستن را دارد ) => فکر کردن = اندیشیدن یعنی زیاد خواستن ؛ از طرفی واژه پند یا پندار را داریم که پند همان fan است . فن یا هوادار در پنکه نیز وجود دارد . در پنچر شدن و پنجره نیز وجود دارد که همگی به هوا اشاره دارند => پندار یعنی هواداشتن ؛ اینکه میگن هوا برت داشت یعنی فکر و خیال و هوا بسرت زد ؛ از همینرو همچنان در اشعار ایرانی در هوای تو بودن = ارزو و فکر تو را داشتن و همچنین در زبان کردی به ارزو هیوا گفته میشود که همان هوای فارسی است => خلا و شاخات بدست آمده از آن همانند مثال هایی که زده شد به دو چیز اشاره دارد
1 - هوا / فضا
2 - آرزو / خواست / بیشتر / خیلی / فکر کردن /اندیشیدن / پنداشتن و . . .
=> خالی = هوایی یعنی چیزی که درش هوا و باد است نه چیز دیگه ؛ امروزه واژه باد و بروت نشانه خالی بندی میباشد و همه اینها نشان دهند درستی گفتار بنده میباشد.

خلا خل در زبان لکی به شکل خِلا خِل خوانده می شود یعنی ۱. خلا یعنی پر و مسدود و خل یعنی خراب و نابود کردن ۲. در مورد چشمه یا چاه یعنی چشمه خشک و خراب شده و از آب افتاده با خاک دهنه خاک مسدود شده ۳. در مورد
...
[مشاهده متن کامل]
امور و کارها یعنی اوضاع بهم ریخته و خراب شده و نامساعد است و در مورد جامعه و خانواده و . . . یعنی وضع بد جامعه و . . .

درود بر همگی: )
تهیگی: خلأ.
تهی بودن، تهی شدن: خُلُوّ.
تهی کردن: تخلیه.
تهی بودنش از چیزهای بیرونین: خُلُوُّهُ عن الأمور الخارجیّة.
تهی شدن تن از چیزهای بیرونین: خلُوُّ الجسم عن الأمور الخارجیة، خلوُّ الجسم مع طبعه عن الامور الخارجیة.
...
[مشاهده متن کامل]

تهی کردن تن از چیزهای بیرونین: تخلیة الجسم عن الأمور الخارجیة، تخلیة الجسم مع طبعه من الامور الخارجیّة.
اگر تهی از چیزهای بیرونین بشود: لو خُلِّیَ و نفسَه من الامور الخارجیة، لو خُلِّیَ مع طبعه من الامور الخارجیّة.
هنگامی که تهی از چیزهای بیرونین بشود: حین ما خُلِّیَ و نفسَه من الامور الخارجیة، اذا خُلِّیَ مع طبعه من الامور الخارجیّة.
پارسی را پاس بداریم. . .
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .

به جای "خلا" میتوان از "تُهی" بهره برد:
نادرست:ما در جهان چیزی به نام خلا نداریم.
درست تَر:ما در جهان چیزی به نام تُهی نداریم
بِدرود!
در لهجه یزدی مستراح ( خلا ) یعنی دستشویی ( البته خودم زادگاهم یزده و الانم در یزد هستم و لهجه یزدی هم بلدم. خاطرتون جمع باشه )
کمبود
برای این واژه معادل یابی نکنید؛خلاء ( با ریشه خلء/خلی ) خلع، خلل و خلیج ( با ریشه خلج ) همگی از واژه خلیدن پارسی وام گرفته شدن که به معنای خالی شدن و کنار رفتنن، خلیج معرب شده خلیگ است و باقی واژه های
...
[مشاهده متن کامل]
گفته شده هم که دیگه نیاز به تغییر خاصی ندارن تا شباهتشون به واژه خلیدن ( با بن مضارع خَل ) آشکار بشه. توی پارسی واژگان دیگه ای هم هستن که ریششون به همین خلیدن ( خَل ) بر میگرده ولی به معنای پر شده یا پر کردن هستن، مانند خال ( دایره/گردی گوشتی و تو پر ) و خِلّ ( به معنای پر کر کننده بینی و ماده چسبناک ( البته در اینکه این واژه عربی و از ریشه خَلَّ باشد شک دارم ولی به هرحال ریشه اصلیش به پارسی بر مگیرده ) ) ، خِلال هم میتونه به همین خلیدن ( خل ) برگرده. مسئله اینه که بفهمیم این واژگان در خود زبان پارسی ساخته شدن یا بر اساس واژگان معرب که ریشه پارسی دارن و از پارسی وام گرفته شدن ساخته شدن

تُهی = خالی
تُهینا = خلأ
{همچون ژرف و ژرفنا یا تنگ و تنگنا}
#پارسی دوست
� ( مستراح ) خلاء ← خلأ ( تهیگاه ) √
تُهی گشت
از آمیخنه واژه ی "تهی گشت" می توان به جای معنای انگاری ( مجازی ) خَلَا بهره برد مانندمعنای خلا در واژاک ( اصطلاح ) [خلا قدرت] که به جای این واژاک می توان گفت تهی گشت نیرو.
برابر پارسی و پهلوی خلا میشود اسواش ک از واژه پهلوی اسپاش ک به چم فضا است گرفته شده است
شکاف
Void
پوچی، تهیگی، ونگی، وکیوم
خلا:تهی بودن شکم
( ( گفت دانم کز تَجَوّع وز خلا
جمع آمد رنجتان زین کربلا ) )
( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استعلامی ، چاپ اول 1363، ص 229 )

خالی از هوای جو - هیچ عنصری ( مثل اکسیژن - هیدرژن - نیتروژن - و. . . . . یا مولکول های مثل آب ) در آن نباشد.
در پارسی " کاوک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
وکیوم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)