خفیف

/xafif/

    faint
    light
    slight contemptible
    frivolous
    abject
    low
    low-grade
    low-key
    mild
    shade
    sickly
    slight
    weak
    pastel

فارسی به انگلیسی

خفیف نشده
unmitigated

خفیف کردن
demean, stoop, cheapen, debase, lower, soft-pedal

مترادف ها

abject (صفت)
سرافکنده، فرومایه، خسیس، خوار، پست، خفیف

slight (صفت)
پست، خفیف، لاغر، کودن، ناچیز شماری، اندک، کم، جزئی، نحیف، صیقلی، قلیل، حقیر، باریک اندام

light (صفت)
خفیف، خل، چابک، باز، تابان، روشن، ضعیف، بی عفت، زود گذر، هوس باز، سبک، هوس امیز، اسان، اندک، سهل، سهل الهضم، کم، اهسته، سبک وزن، بی غم و غصه، وارسته، کم قیمت

small (صفت)
پست، خفیف، ریز، کوچک، ریزه، خرد، محقر، کم، جزئی، دون

lightweight (صفت)
خفیف، خروس وزن، سبک وزن

پیشنهاد کاربران

کوچولو
خوار
کوچک
سبک
ضعیف
عالی بود ممنون💓
بیصدا - مجهز به صداگیر
narrow
Nancy Pelosi reelected as House speaker as Democratic majority narrows
( خانم ) Nancy Pelosi مجدد بعنوان سخنگوی کنگره ( رئیس کنگره ) انتخاب شد در حالی که اکثریت دموکرات ها در کنگره خفیف ( اندک ) بود
یک ذره
کم شدت
خفیف:[ اصطلاح طب سنتی ]به معنی سبک و آنچه بر طبع احتمال آن آسان بود و سریع الزوال باشد.

بپرس