واژه خفتن
معادل ابجد 1130
تعداد حروف 4
تلفظ xoftan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: xuftan] [قدیمی]
مختصات ( خُ تَ ) [ په . ] ( مص ل . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
واژه خفت از ریشه ی واژه ی فارسی خفتن است.
خفت کتاب: خرید و فروش و تبادل کتاب
خواری - ذلت - تحقیر
خواری. خجالت . سر افرازندگی
خِفتیدن = خِفت شدن.
خِفتاندن = خفت کردن.
خواری_خجالت_افت_کوچکی
ignominy
رسوایی، بد نامی،
بی آبرو شدگی، آبرو ریزی، خفت، ننگ
e. g. the ignominy of being imprisoned for theft
رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی
افت . خواری. خجالت
افت. خجالت. سبکی. خواری
خفّت :سبک بالی ، نداشتن گرفتاری مادی
( ( هر گرانی و کسل خود از تنست
جان ز خفّت جمله در پریدنست ) )
( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استعلامی ، چاپ اول 1363، ص 375 )
خَفْت: : دکتر کزازی در مورد واژه ی " خفت" می نویسد : ( ( خفت ریختی است از" خُفت " و هنوز در کردی کاربرد دارد: کردان" خُفتن" را خَفتِن می گویند. می تواند بود که مصوت آمیغی ( =diphtongue ) در خوَفْنهٔ اوستایی و خواپxwap پهلوی و پارسی به دومصوت ساده ( َ ) و ( ُ ) تجزیه شده باشد و در " خَفتن" نخستین کاربرد یافته و در "خُفتن" ) ) .
... [مشاهده متن کامل]
( ( بیامد به تیمار گریان بخفت
همی پوست برتنش گفتی بکفت ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴۲۱. )
خوابید
خواری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)