oratory
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
نطق، خطابت، حرف، گفتار، صحبت، سخن، سخنرانی، خطبه، گویایی، قوه ناطقه
خطابه، موعظه، اندرز، گفتار، خطبه، وعظ
پیشنهاد کاربران
خُطبه
واژه ای پارسی و اَرَبیده ست:
در پارسی میانه : هوخت یا هوخُت = گفتار نیک
هو = نیک ، خوب
خُت = گفتار
واژه های خَطیب ، خَطابه، مُخاطِب، مُخاطَب . . . بر پایه دستور واژه سازی اَرَبی برساخته شده اند و چون دستور نویسان از روی ریشه سه تایی، واژه بَرسازی می کردند وات " ب " را به آن اَفزوده اند.
... [مشاهده متن کامل]
می توان بر پایه دستور واژه سازی پارسی کارواژه ساخت:
خُتبیدَن ، خُتباندَن
خُتبَنده ، خُتبیده ، خُتبِش ، . . .
واژه ای پارسی و اَرَبیده ست:
در پارسی میانه : هوخت یا هوخُت = گفتار نیک
هو = نیک ، خوب
خُت = گفتار
واژه های خَطیب ، خَطابه، مُخاطِب، مُخاطَب . . . بر پایه دستور واژه سازی اَرَبی برساخته شده اند و چون دستور نویسان از روی ریشه سه تایی، واژه بَرسازی می کردند وات " ب " را به آن اَفزوده اند.
... [مشاهده متن کامل]
می توان بر پایه دستور واژه سازی پارسی کارواژه ساخت:
خُتبیدَن ، خُتباندَن
خُتبَنده ، خُتبیده ، خُتبِش ، . . .