خطاکار

/xatAkAr/

    sinful
    guilty
    sinner
    wrongdoer
    offender

مترادف ها

transgressor (اسم)
متجاوز، متخلف، خطاکار، تجاوزکار

wrongdoer (اسم)
متجاوز، مجرم، متخلف، خطاکار

transgressive (صفت)
متجاوز، گناهکار، خاطی، متخلف، خطاکار

پیشنهاد کاربران

" دُشکردَگ= دُش. کرد. َگ" در زبانِ پارسیِ میانه یِ تورفانی به چمِ " خطاکار، مجرم" و برابر با " Uebeltaeter" ( آلمانی ) است. در زبانِ آرامی نیز وامواژه یِ " دُشکَرت:duškart" را داریم. این واژه به ریختِ " دُشکرده، دژکرده" می تواند در زبانِ پارسی نو بکار آید.
...
[مشاهده متن کامل]

شگفتا از اینکه در واژه یِ آلمانی " Uebeltaeter" نیز داریم:
" Uebel" همچم و همکارکرد با واژه یِ " دُش" در زبانِ پارسی و " taet " در آن از فعل " tun" به چمِ " کردن" است و " er - " نیز نشانه یِ کُناکی است.
پس ما با یک واژه ای روبرو هستیم که تا اندازه بسیاری برابرِ تکواژ به تکواژِ آن نیز در زبانِ آلمانی همان چم و معنا را میدهد.
" Uebeltaeter" به چمِ " ( کسی که ) کاری سزاوارِ سرزنش، نکوهیده، بد و ناارتومندی ( =نا قانونمندی ) را انجام می دهد" می باشد.
پیشنهاد:همچنین ما می توانیم از این واژه مینو گرفته و واژگانی همچون " دُشکُن/دژکُن، دُشکردار/دژکردار، دُشکُنِشی/دژکُنِشی و. . . " را بسازیم.
. . . . .
پَسگشت:
رویبرگ 171 از بخش " Exkurs" از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریسیتن بارتولومه )

خطاکار
گُناهکار، گُنَهکار، لَغزِشگَر از برابر های این واژه هستند.
بدرود!
نا هنجار / کجرو / اشتباه گر
کسی که کاره اشتباهی انجام می دهد
culprit
گناهکار
بزهکار، خاطی، گنه کار، گناهکار، تقصیرکار، خلاف کار، مجرم، مخطی، مقصر
خاطی