" دُشکردَگ= دُش. کرد. َگ" در زبانِ پارسیِ میانه یِ تورفانی به چمِ " خطاکار، مجرم" و برابر با " Uebeltaeter" ( آلمانی ) است. در زبانِ آرامی نیز وامواژه یِ " دُشکَرت:duškart" را داریم. این واژه به ریختِ " دُشکرده، دژکرده" می تواند در زبانِ پارسی نو بکار آید. ... [مشاهده متن کامل]
شگفتا از اینکه در واژه یِ آلمانی " Uebeltaeter" نیز داریم: " Uebel" همچم و همکارکرد با واژه یِ " دُش" در زبانِ پارسی و " taet " در آن از فعل " tun" به چمِ " کردن" است و " er - " نیز نشانه یِ کُناکی است. پس ما با یک واژه ای روبرو هستیم که تا اندازه بسیاری برابرِ تکواژ به تکواژِ آن نیز در زبانِ آلمانی همان چم و معنا را میدهد. " Uebeltaeter" به چمِ " ( کسی که ) کاری سزاوارِ سرزنش، نکوهیده، بد و ناارتومندی ( =نا قانونمندی ) را انجام می دهد" می باشد. پیشنهاد:همچنین ما می توانیم از این واژه مینو گرفته و واژگانی همچون " دُشکُن/دژکُن، دُشکردار/دژکردار، دُشکُنِشی/دژکُنِشی و. . . " را بسازیم. . . . . . پَسگشت: رویبرگ 171 از بخش " Exkurs" از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریسیتن بارتولومه )
گُناهکار، گُنَهکار، لَغزِشگَر از برابر های این واژه هستند. بدرود!