اشتباه کردن، سهو کردن، خطا کردن، خبط کردن، درست نفهمیدن
پرت شدن، خطا کردن، از حد خارج شدن، بالاتر زدن، اضافه جهیدن
گم کردن، اشتباه کردن، خطا کردن، نداشتن، فاقد بودن، از دست دادن، احساس فقدان چیزی را کردن
خطا کردن، گناه ورزیدن، معصیت کردن
سهو کردن، خطا کردن
سرهم بندی کردن، سنبل کردن، ناشیگری، خطا کردن
خیط و پیت کردن، خطا کردن، از کار طفره رفتن
خطا کردن، گمراه شدن، در اشتباه بودن، غلط بودن، بغلط قضاوت کردن