خطا

/xatA/

    error
    false
    fault
    inaccuracy
    lapse
    mistake
    slip
    stumble
    penalty
    foul
    faux pas
    inaccurate
    inadvertence
    wild
    sin
    wrong
    slip-up

فارسی به انگلیسی

خطا رفتن
miss, to go the wrong way, to make a mistake

خطا ناپذیر
foolproof, sure-footed

خطا ناپذیری
infallibility

خطا کردن
balk, err, mistake, trip, to make a mistake, to slip, to miss(a mark), stumble

مترادف ها

slip (اسم)
گمراهی، باریکه، اشتباه، روکش، سهو، خطا، اولاد، ستون، نسل، لغزش، قلمه، زیر پیراهنی، خطابه خواندن، نهال، تکه کاغذ، لیزی

error (اسم)
ضلالت، غلط، اشتباه، سهو، خطا، خبط، تقصیر، لغزش، عقیده نادرست

mistake (اسم)
غلط، اشتباه، سهو، خطا، خبط، بدشانسی

transgression (اسم)
تجاوز، گناه، خطا، تخلف، سر پیچی، عصیان

lapse (اسم)
الحاد، خطا، زوال، مرور، انقضاء، لغزش، گذشت زمان، استفاده از مرور زمان، انحراف موقت، ترک اولی، خطابه خواندن

fault (اسم)
چینه، گناه، اشتباه، عیب، نقص، خطا، تقصیر، نا درستی، کاستی، گسله، شکست زمین، حرج

miss (اسم)
خطا، دوشیزه

sin (اسم)
گناه، عیب، خطا، بزه، حرج، فسق، عصیان، معصیت

blunder (اسم)
اشتباه بزرگ، اشتباه لپی، سهو، خطا، خبط

miscue (اسم)
سهو، خطا

misfeasance (اسم)
خطا، سوء استفاده از اختیار قانونی

peccant (صفت)
غلط، فاسد، ناصحیح، گناهکار، خطا، ناخوش، اشتباه کار

wrong (صفت)
غلط، بی مورد، نا درست، ناصحیح، خطا، غیر صحیح

پیشنهاد کاربران

خطا = تباه / ایراد / کژام / کژامد
بُرد =هدف ( باید دید بردش ( هدفش ) از انجام اینکار چیه؟
راستبرد = اهداف درست
کجبرد = اهداف غلط
جریمه / جرایم/ بلا = سوزار /سوزامد / سوزام /
مجرم = تبهکار
تخطی = کجروی / کجرَجی
خاطی = تبهکار/ کجکار
عارف١٣:٥٢ - ١٤٠٢/٠٢/١١
بهترین واژه برای خطا = تباه میباشد . هم هم اوایی دارد و هم در همه جا زیبایی چمندی ( معنایی ) دارد
خطا = تباه / ایراد / کَجَک
خطا کار = تباهکار
دچار خطا شد = دچار تباه شد
...
[مشاهده متن کامل]

خروجی این دستور بدون خطا می باشد = خروجی این دستور بدون تباه/ایراد/کَجَک می باشد.
خاطی = تبهکار / کجرو / کجکار
تخطی = لغزش / کجروی / کجرَجی ( کج رَجی ( رَج = ردیف / اصول ) )

لری بختیاری
کَژ کاری، رَه خَل، خُوای هَو:خطا
کژ کار، ره خل رَو، خوای هَوُو:خطاکار
خطا: درست پنداشتن آنچه ( کار، اندیشه، گمان ) نادرست است و برعکس؛ به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه، یا از روی دانایی یا نادانی. ( https://www. cnrtl. fr/definition/erreur )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
بناژ benāž ( سغدی )
لجا lajā ( سنسکریت: lajjā ) .
خطا واژه ای عربی برابر نادرستی، کژی ( کژ بودن ) ، یا هر آن چیزی است که کاستی و نادرستی دارد.
خطا بیشتر کاری را می گویند که به درستی انجام نشده و کم و کاستی دارد.
پس می توان واژه های نادرستی، کژی را به کار برد. پینشهاد کاربر /فرتاش/ یا همان لغزه نیز درست است، لغزه همان نادرستی و خطا است و چیزی است که مایه لغزش ( در اینجا خطا کردن ) می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

زَلَّت
غَلْتْ: ۱ - خطا. ۲ - غَلَط.
[ غَلْتِیْدَنْ ] : خطا خوردن. افتیدن. ویران شدن.
غلت خوردن پای که گاهی از بند می لغزد و کج می شود.
غلتیدن دیوار: افتیدن دیوار، خطا خوردن دیوار.
می اندیشم که واژه ای [ غلط ] عربی از همین [ غلتیدن ] فارسی است.
...
[مشاهده متن کامل]

جمله:
۱ - از پیشم غلتید: از پیشم غلت خورد: از پیشم خطا خورد. [ چیزی که از دست کسی بر زمین بیفتد. مگر فاعل در جمله نیست یعنی پیاله. ]
۲ - قلم از دستم غلتید: قلم از دستم غلت خورد: قلم از دستم لغزید: اشتباه و سهوه هنگام نگاشتن و غلط کردن.

فِت. [ فتیدن: فتادن ]
نشانم فِت رفت: نشان خطا رفت.
فِت رفتن: به هدف نخوردن.
بهترین واژه برای خطا = تباه میباشد . هم هم اوایی دارد و هم در همه جا زیبایی چمندی ( معنایی ) دارد
خطا کار = تباهکار
دچار خطا شد = دچار تباه شد
خروجی این دستور بدون خطا می باشد = خروجی این دستور بدون تباه می باشد.
خاطی = تبهکار
به جایِ واژگانِ "ایراد، اشتباه، خطا" می توان از واژه یِ " لغزه" نیز بهره برد.
برای نمونه:
وی دچار لغزش شد:وی دچار خطا یا اشتباه شد.
"لغزه هایی" از او سر زَد: "اشتباهاتی" از او سر زَد.
اکنون به "لغزه هایِ" هر یک از این دیدگاهها می پردازیم: اکنون به "ایرادات" هر یک از این دیدگاهها می پردازیم.
...
[مشاهده متن کامل]

ناردستی
پادکُنش= خطا= لِژا، لغزش، گلت، غلد، غلت، نادرستی، بی راهه، ناهندسه، کژروی، ویزام، ایرنگ، ایرنچ، Irre، Irren، err، error
ایرختن= اشتباه کردن، در اشتباه بودن، دادباخته
دادباخته= محکوم= ایراخت، وادار، باخته، شکست یافته
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) .
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری

( خطا، اشتباه، لغزش، عیب، گناه ) در زبانِ پهلوی، ( ایرَنگ/ایرنج ) از کارواژه ( ایرَختَن ) بوده است. این واژه ها با واژه یِ ( Irre ) به چمِ ( خُل، دیوانه ) و کارواژه ( irren ) به چمِ ( خطا کردن، اشتباه کردن، در اشتباه بودن ) در زبانِ آلمانی از یک ریشه می باشند. همچنین واژگانِ ( error ) و ( err ) از زبانِ انگلیسی.
...
[مشاهده متن کامل]

در زبانِ پهلوی، کارواژه ( ایرَختَن ) به چمِ ( محکوم کردن ) نیز بوده است.
پَسگشت ( reference ) :
رویه هایِ 30 , 31 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی )

خطا
کژروی، بدکاری / بدکارگی ( در نمونه هایی چون مادربخطا ) ، نادرست / نادرستی ( نمونه: این کار ی نادرست ( خطا ) است. ) ، ندانمکاری / از سرِ ندانمکاری، گمراهی، . . .
خطا عربی است
ویزام vizām را پیشنهاد می کنم
بد رفتاری ، بدکنش ، نا هنجاری ، کجروی ،
انجام کار ناپسند
غلط، اشتباه
خطا Error : [اصطلاح اندازه گیری دقیق] خطا برابر با تفاوت جبری بین مقدار اندازه گیری شده ( نشان داده شده توسط تجهیز اندازه گیری فشار ) و مقدار واقعی فشار ورودی می باشد که معمولا با درصدی از کل محدوده خروجی ( full span output - FSO ) نشان داده می شود و بعضی از مواقع به عنوان درصدی از خروجی خوانده شده ترانسمیتر ( transmitter output Reading ) بیان می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه ( خطأ ) به دو فتحه بدون مد و به یک فتحه با مد ( یعنی بر وزن ادب و بر وزن عصأ ) هر دو به معنای اشتباه و غلط است و مقابل آن کلمه ( صواب ) قرار دارد .

اشتباه، سهو، غلط، خبط، لغزش، زلت، نادرست، ناصواب، سقیم، جرم، تقصیر، قصور، معصیت، خطیئه، ذنب، اثم، گناه، فول، خلاف
بدکنش ( زبر "ب" ، پیش "ک" ، زیر "ن" )
خارج شدن از حدود
پادکنش
لغزش
خطا ( error در واژه های رایانه ای به کار می رود
بیراهه
سهو
اشتباه
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
لژا lažã ( سنسکریت: لَجّا )
ویرام virãm ( سنسکریت: ویبهْرَمَ )
ویژون vižun ( کردی: ویچوون )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس