خطا = تباه / ایراد / کژام / کژامد
بُرد =هدف ( باید دید بردش ( هدفش ) از انجام اینکار چیه؟
راستبرد = اهداف درست
کجبرد = اهداف غلط
جریمه / جرایم/ بلا = سوزار /سوزامد / سوزام /
مجرم = تبهکار
تخطی = کجروی / کجرَجی
خاطی = تبهکار/ کجکار
عارف١٣:٥٢ - ١٤٠٢/٠٢/١١
بهترین واژه برای خطا = تباه میباشد . هم هم اوایی دارد و هم در همه جا زیبایی چمندی ( معنایی ) دارد
خطا = تباه / ایراد / کَجَک
خطا کار = تباهکار
دچار خطا شد = دچار تباه شد
... [مشاهده متن کامل]
خروجی این دستور بدون خطا می باشد = خروجی این دستور بدون تباه/ایراد/کَجَک می باشد.
خاطی = تبهکار / کجرو / کجکار
تخطی = لغزش / کجروی / کجرَجی ( کج رَجی ( رَج = ردیف / اصول ) )
لری بختیاری
کَژ کاری، رَه خَل، خُوای هَو:خطا
کژ کار، ره خل رَو، خوای هَوُو:خطاکار
خطا: درست پنداشتن آنچه ( کار، اندیشه، گمان ) نادرست است و برعکس؛ به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه، یا از روی دانایی یا نادانی. ( https://www. cnrtl. fr/definition/erreur )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
بناژ benāž ( سغدی )
لجا lajā ( سنسکریت: lajjā ) .
خطا واژه ای عربی برابر نادرستی، کژی ( کژ بودن ) ، یا هر آن چیزی است که کاستی و نادرستی دارد.
خطا بیشتر کاری را می گویند که به درستی انجام نشده و کم و کاستی دارد.
پس می توان واژه های نادرستی، کژی را به کار برد. پینشهاد کاربر /فرتاش/ یا همان لغزه نیز درست است، لغزه همان نادرستی و خطا است و چیزی است که مایه لغزش ( در اینجا خطا کردن ) می شود.
... [مشاهده متن کامل] زَلَّت
غَلْتْ: ۱ - خطا. ۲ - غَلَط.
[ غَلْتِیْدَنْ ] : خطا خوردن. افتیدن. ویران شدن.
غلت خوردن پای که گاهی از بند می لغزد و کج می شود.
غلتیدن دیوار: افتیدن دیوار، خطا خوردن دیوار.
می اندیشم که واژه ای [ غلط ] عربی از همین [ غلتیدن ] فارسی است.
... [مشاهده متن کامل]
جمله:
۱ - از پیشم غلتید: از پیشم غلت خورد: از پیشم خطا خورد. [ چیزی که از دست کسی بر زمین بیفتد. مگر فاعل در جمله نیست یعنی پیاله. ]
۲ - قلم از دستم غلتید: قلم از دستم غلت خورد: قلم از دستم لغزید: اشتباه و سهوه هنگام نگاشتن و غلط کردن.
فِت. [ فتیدن: فتادن ]
نشانم فِت رفت: نشان خطا رفت.
فِت رفتن: به هدف نخوردن.
بهترین واژه برای خطا = تباه میباشد . هم هم اوایی دارد و هم در همه جا زیبایی چمندی ( معنایی ) دارد
خطا کار = تباهکار
دچار خطا شد = دچار تباه شد
خروجی این دستور بدون خطا می باشد = خروجی این دستور بدون تباه می باشد.
خاطی = تبهکار
به جایِ واژگانِ "ایراد، اشتباه، خطا" می توان از واژه یِ " لغزه" نیز بهره برد.
برای نمونه:
وی دچار لغزش شد:وی دچار خطا یا اشتباه شد.
"لغزه هایی" از او سر زَد: "اشتباهاتی" از او سر زَد.
اکنون به "لغزه هایِ" هر یک از این دیدگاهها می پردازیم: اکنون به "ایرادات" هر یک از این دیدگاهها می پردازیم.
... [مشاهده متن کامل] ناردستی
پادکُنش= خطا= لِژا، لغزش، گلت، غلد، غلت، نادرستی، بی راهه، ناهندسه، کژروی، ویزام، ایرنگ، ایرنچ، Irre، Irren، err، error
ایرختن= اشتباه کردن، در اشتباه بودن، دادباخته
دادباخته= محکوم= ایراخت، وادار، باخته، شکست یافته
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) .
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری
( خطا، اشتباه، لغزش، عیب، گناه ) در زبانِ پهلوی، ( ایرَنگ/ایرنج ) از کارواژه ( ایرَختَن ) بوده است. این واژه ها با واژه یِ ( Irre ) به چمِ ( خُل، دیوانه ) و کارواژه ( irren ) به چمِ ( خطا کردن، اشتباه کردن، در اشتباه بودن ) در زبانِ آلمانی از یک ریشه می باشند. همچنین واژگانِ ( error ) و ( err ) از زبانِ انگلیسی.
... [مشاهده متن کامل]
در زبانِ پهلوی، کارواژه ( ایرَختَن ) به چمِ ( محکوم کردن ) نیز بوده است.
پَسگشت ( reference ) :
رویه هایِ 30 , 31 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی )
کژروی، بدکاری / بدکارگی ( در نمونه هایی چون مادربخطا ) ، نادرست / نادرستی ( نمونه: این کار ی نادرست ( خطا ) است. ) ، ندانمکاری / از سرِ ندانمکاری، گمراهی، . . .
خطا عربی است
ویزام vizām را پیشنهاد می کنم
بد رفتاری ، بدکنش ، نا هنجاری ، کجروی ،
انجام کار ناپسند
غلط، اشتباه
خطا Error : [اصطلاح اندازه گیری دقیق] خطا برابر با تفاوت جبری بین مقدار اندازه گیری شده ( نشان داده شده توسط تجهیز اندازه گیری فشار ) و مقدار واقعی فشار ورودی می باشد که معمولا با درصدی از کل محدوده خروجی ( full span output - FSO ) نشان داده می شود و بعضی از مواقع به عنوان درصدی از خروجی خوانده شده ترانسمیتر ( transmitter output Reading ) بیان می شود.
... [مشاهده متن کامل]
کلمه ( خطأ ) به دو فتحه بدون مد و به یک فتحه با مد ( یعنی بر وزن ادب و بر وزن عصأ ) هر دو به معنای اشتباه و غلط است و مقابل آن کلمه ( صواب ) قرار دارد .
اشتباه، سهو، غلط، خبط، لغزش، زلت، نادرست، ناصواب، سقیم، جرم، تقصیر، قصور، معصیت، خطیئه، ذنب، اثم، گناه، فول، خلاف
بدکنش ( زبر "ب" ، پیش "ک" ، زیر "ن" )
خارج شدن از حدود
پادکنش
لغزش
خطا ( error در واژه های رایانه ای به کار می رود
بیراهه
سهو
اشتباه
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
لژا lažã ( سنسکریت: لَجّا )
ویرام virãm ( سنسکریت: ویبهْرَمَ )
ویژون vižun ( کردی: ویچوون )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)