خط کش

/xatkeS/

    rule
    ruler
    straightedge
    ruler

فارسی به انگلیسی

خط کش راست گوشه
square

خط کش محاسبه
slide rule

خط کش مهندسی
slide rule

مترادف ها

rule (اسم)
عادت، حکم، دستور، گونیا، رسم، قانون، ضابطه، فرمانروایی، فرمانفرمای، خط کش، قاعده، بربست

ferule (اسم)
چوب خیزران، عصا، گرز، تنبیه با چوب، خط کش، خط کش پهن برای زدن بچه

ruler (اسم)
رئیس، خط، فرمانفرما، فرمانروا، سر کرده، سایس، خط کش، حکمران

پیشنهاد کاربران

من خودم کلاس زبان میرم من سومین کتابم هست خط کش به انگلیسی میشود رولر
خطکش به انگلیسی: ruler به فارسی هم میشه رولِر
the pen is shorter then the rulerدرسته خودکار کوتاه تر از خط کش است
خط کش
وسیله ای که با آن اندازه گیری می کنند .
رولر
راسه کش
پگمال

بپرس