خشک شدن


    dehydrate
    dry
    sear
    to(become) dry
    to freeze(to death)

فارسی به انگلیسی

خشک شدن کامل
desiccate

مترادف ها

atrophy (فعل)
لاغر شدن، لاغر کردن، خشک شدن

become dry (فعل)
خشک شدن

shrivel (فعل)
خشک شدن، چروک شدن، چین خوردن

fade (فعل)
خشک شدن، پژمردن، محو شدن، پژمرده شدن، کم رنگ شدن، بی نور شدن، کم کم ناپدیدی شدن

wither (فعل)
سربه سر کردن، خشک شدن، پژمردن، خشک کردن، پژمرده شدن، پژولیدن، پژمرده کردن یا شدن، پلاسیده شدن

parch (فعل)
خشک شدن، بریان کردن، برشته کردن، نیم سوز کردن، تفتیدن، افتاب سوخته کردن

پیشنهاد کاربران

کنایه از سرد شدن با کسی
یبس، بی آب شدن، خشکیدن، بی طراوت شدن، رطوبت از دست دادن، بی نم شدن، قطع شدن ترشح و، بی سبزه و گیاه شدن، برهوت شدن، کرخت شدن، بی حس شدن، بی حرکت شدن، بی تحرک شدن، منجمد شدن، یخ زدن، سخت شدن، سفت شدن
یبس

بپرس