خشمگین شدن


    anger
    boil
    madden
    offend
    overcloud
    to get angry

مترادف ها

rage (فعل)
خروشیدن، خشمگین شدن، خشمناک شدن، غضب کردن، شدت داشتن، متلاطم شدن

flare up (فعل)
خشمگین شدن

get angry (فعل)
خشمگین شدن، عصبانی شدن، سخت عصبانی شدن

پیشنهاد کاربران

جوش زدن
خشمگین یعنی چه
در خشم شدن ؛ در خشم رفتن. خشمگین گردیدن : کسری چنان در خشم شد که به هیچوقت نشده بود. ( تاریخ بیهقی ) .
بر باد تند نشستن
خشم کردن. [ خ َ / خ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بغضب آمدن. عصبانی شدن. غضبناک شدن :
قلم بطالع میمون و بخت بد رفته ست
اگر تو خشم کنی ای پسر وگر خشنود.
؟
برآشفتن

بپرس