خسارت. [ خ ِ رَ ] ( ع اِ ) زیان. ضرر. ( از ناظم الاطباء ) : مردمان خراسان از خسارت و تاراج فارغ شوند. ( تاریخ بیهقی ) . || کم آمدن حاصل فروش از قیمت خرید. ضرر در تجارت و زیان در معامله. ( از ناظم الاطباء ) : بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. ( گلستان سعدی ) .
... [مشاهده متن کامل]
عشق را فایده در کوی زیانکاران است
هر که زین کوی سفر کرد خسارت برده.
نظیری ( از آنندراج ) .
|| عاهت. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
خسارة. [ خ َ رَ ] ( ع مص ) گمراه شدن. ( منتهی الارب ) . خسار. || زیان یافتن تاجر در تجارت و مغبون شدن. خسار. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) . رجوع به خسار شود. || ( اِمص ) گمراهی ، خسار. ( منتهی الارب ) . || هلاکی. ( منتهی الارب ) . خسار. || غدر. خسار. ( منتهی الارب ) . || زیانکاری. ( منتهی الارب ) . خسار. رجوع به خسار شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
ذالک ( ذلک ) هو الخُسران المُبین
خسارت = یَبه
خسارت در علم حقوق در دو معنی بکار رفته است :
۱ - ضرر
۲ - جبران ضرر
خسارت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
ویژات vižāt ( سغدی: vižat )
هم خانواده ی خسارت چی هست ؟
چهار تا بگید
خسارت برابر زیان کردن و زیان است.
خسارت
گویش:khesarat
از ریشه:عربی
برابر پارسی:زیان، زیان کردن
Reparation
آسیب
این دوست عزیز ایرزاد خان انگار جنون پارسی گرایی ایشان را اصابت کرده و خیلی ببخشید دچار هذیان گویی شده اند و ریشه هر کلمه ای رو با توجیهات تبرّعی از روی تعصب به فارسی عودت میدهند
خب عزیز منم با ی وجهی میتونم همین اسم شما رو به زبان عربی یا لاتین برگردونم
خب این طوری که نمیشه. . . .
در لری بختیاری
خسارت / آسیب / صدمه: دِیزونی، دِیزُوی ( حرف �واو� به صورت تو دماغی گفته میشود )
ضرر . . .
خِسارَت
این واژه می تواند اَرَبیدهء کاستَن پارسی باشد :
خِسارَت : خِسار - اَت
خِسار = کاستار : کاست - آر ( خِسار < کاسار )
اَت = پسوند نام سازی که در اسل پارسی است
خِسارَت = کاستاری
آسیب، اضرار، تاوان، جریمه، غرامت، زیان کاری، زیانمندی، خسران، زیان، ضرر، غبن، غرامتی، لطمه
ضرر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)