shrink (فعل)
خرد شدن، جمع شدن، منقبض کردن، چروک شدن، منقبض شدن، خزیدن، فشردن، چروک کردن، شانه خالی کردن از، کوچک شدن، اب رفتن
ramp (فعل)
صعود کردن، خزیدن، بالا بردن یا پایین آوردن
couch (فعل)
خوابانیدن، در لفافه قرار دادن، خزیدن
grovel (فعل)
پست شدن، خزیدن، دمر خوابیدن، پست بودن
worm (فعل)
خزیدن، لولیدن، مارپیچ کردن
snail (فعل)
خزیدن، وقت تلف کردن، بشکل مارپیچ جلو رفتن
slither (فعل)
سریدن، خزیدن، غلتیدن
crawl (فعل)
خزیدن، سینه مال رفتن، چهار دست و پا رفتن
creep (فعل)
خزیدن، سینه مال رفتن، مورمور شدن
lie up (فعل)
خزیدن، استراحت کردن، در بستر ماندن، در اغل ماندن، در کنار ماندن
slime (فعل)
خزیدن، لجن مال کردن
snake (فعل)
خزیدن، مارپیچی بودن، دارای حرکت مارپیچی بودن، مارپیچ رفتن