خزانه

/xazAne/

    treasury
    silkworm nursery
    rifle-magazine
    chamber
    coffers
    exchequer
    kitty
    repository
    storehouse
    treasure
    treasure house
    vault

فارسی به انگلیسی

خزانه اسناد و مدارک
chancery

خزانه اوراق بهادار
lockbox

خزانه دار
chamberlain, bursar, cashier, treasurer

خزانه داری
treasury, bursary

خزانه داری کل
treasury general

خزانه غیب
gods invisible treasure or hidden store

خزانه کردن
to store up

مترادف ها

lob (اسم)
گوشت الو، خزانه، گوشت یا پوست اویخته، ادم خپله و سنگین

chest (اسم)
صندوق، سینه، جعبه، محفظه، خزانه داری، تابوت، قفسه سینه، خزانه، یخدان، سینه انسان

treasury (اسم)
مجموعه، خزانه داری، خزانه، گنجینه

exchequer (اسم)
خزانه داری، خزانه، مالیه

paybox (اسم)
خزانه

magazine (اسم)
مخزن، خزانه، مجله، انبار مهمات، خشاب اسلحه

treasure trove (اسم)
خزانه، کشف، گنج، دفینه

thesaurus (اسم)
انبار، خزانه، قاموس، گنجینه، فرهنگ جامع، مجموعه اطلاعات

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
واژه ی ایستاد از ریشه واژه ی ایستادن فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

خزانهخزانهخزانهخزانه
با احترام ، وقتی واژه خزان پارسی است ، پس واژه خزانه هم که از روی آن ساخته شده نیز پارسی است.
خزانه کاملا یک کلمه فارسی است و از خزان میاید خزانه منسوب به خزان است. یا چیزیکه از خزان یا در خزان بدست میاید. چون خزان یا پاییز موسم برداشت محصولات است خزینه هم همان انبار برامده از خزان است.
خِزانَة ( عربی ) ⇐ کابینت
در گفتار لری :
غَزینه= گنج، چیز با ارزشی که در زیر زمین پیدا کنند.
ریشه یابی:
واژه گنج در پهلوی ساسانی با همین ریخت و چم به کار میرفته است. این واژه در پهلوی مانوی به ریخت گنز درآمد و کاربرد یافت. سپس به صورت کنز، غنز و خنز درون زبان عربی شد. کنز همان گنج در زبان عربی است. غنز و خنز به خزن و غزن دگرش یافتند و واژه های غزنه و غزنین ( به چم گنجه و گنجین، گنجخانه، گنجور ) و مخزن و خزانه و مخازن را پدید آوردند. واژه های المخزن و مخازن به اروپا رفتند و واژه های almacen در اسپانیایی، magazin در آلمانی و روسی و magasin در فرانسوی را پدید آوردند. واژه فرانسوی مغازه وارد فارسی شد و همینگون چم magazine در انگلیسی به نشریه و مجله دگرش یافت.
...
[مشاهده متن کامل]

خزانه = شالی زار
اداره دولتی مسئول جمع آوری مالیاتها و هزینه ها
خز به معنی زرد و سرخ است که از آن خزان را ساخته اند و چه بسا که واژه خزانه این واژه ایرانی ساخته شده باشد یعنی جای سرخ و زرد که طلا و . . . است
خزانه: ( Treasury ) [اصطلاح امورمالی]خزانه یعنی صندوق و سازمان هماهنگ کننده دخل و خرج کشور. در واقع خزانه سازمانی است که وجوه دریافتی دولت در آن تمرکز و کلیه پرداختها از طریق آن و یا نمایندگی های ذیربط صورت می گیرد.

گنجینه
این واژه عربی است و پارسی آن این است:
ساپتان sãptãn ( سنسکریت: سَپتانگَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)