از دیده من می تانیم از دیده واژه های خِر ، خِرکش و . . . بهش نگاه کنیم چون در خیلی از گویش ها خِریدن گفتار می شَد یا می تانیم از این دید نگاه کنیم که در فارسی میانه می گفتند خریدن � خَر بیدن � خر بودن
واژه خریدن معادل ابجد 864 تعداد حروف 5 تلفظ xaridan ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: xarītan، مقابلِ فروختن] مختصات ( کن . ) منبع فرهنگ فارسی هوشیار فرهنگ فارسی معین
شرا
خریداری کردن. [ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خریدن. ابتیاع کردن : و هرهفته به یکبار ایشان را بنزدیک خویش خواندی و خریداری کردی چون نفروختندی باز بزندان فرستادی. ( تاریخ بخارا نرشخی ) . || پذیرفتن. قبول کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : ... [مشاهده متن کامل]
بدخو نشدستی تو گر زانکه نکردیمان با خوی بد از اول چندانت خریداری. منوچهری. و حیلتها ساختند تا رأی نیکوی او را در باب ما گردانیدند و وی نیز آن را که ساختند خریداری کرد. ( تاریخ بیهقی ) .
خریداری
یک جفت قالیچه خریده بود به سیصد تومان .
خریدن : درقدیم به معنای خر کردن مشتری بوده همانگونه که فروختن به معنای آتش زدن یا افروختن مال بوده است .