خرگوش، شکار خرگوش کردن، عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
lapin(اسم)
خرگوش
پیشنهاد کاربران
واژه قره در لغت نامه دهخدا عربی گفت شده شده در عربی شکل این طور کتاب منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید واژه قره. [ ق ُرْ رَ / رِ ] ( اِ ) قره که رمّالان زنند : صیدی چنین که گفتم وِاقبال صیدگه را ... [مشاهده متن کامل]
شعری زننده قره سعدالسعود فالش. خاقانی ( از آنندراج از غوامض سخن ) . قره. [ ق َ رَه ْ ] ( ع اِمص ) چرکینی اندام مانند قلح و زردی دندان. || ( مص ) زرد و چرکین اندام گردیدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . || داغ داغ شدن پوست از بسیاری اَدَرْفَن . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . || سیاه شدن اندام یا برکنده شدن پوست اندام از سختی ضرب. ( آنندراج ) . منبع. لغت نامه دهخدا در تمام فارسی خر و گوش فارسی واژه نامه فرهنگ معین درفرهنگ فارسی یافرهنگ عمیدفرهنگ پاشنگ ریشه یابی واژگان پارسی ودرفرهنگ پهلوی ( بهرام فره وشی ) . فرهنگ کوچک زبان پهلوی عکس نامهٔ باستان دکتر میر جلال الدین کزازی وفرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی کتاب های دیگر این دو واژه را فارسی گفتند فرهنگ واژه های اوستا بنده لینک این کتاب رو قرار می دهم. گفت شده این واژه های خر و گوش اوستایی هستند.
خرگوش واژه ای تورکی است که از دو بخش خر که همان قره تورکی به چم بزرگ و گوش همان گولاغ تورکی درست شده است وبا هم به چم جانوری دراز گوش و جونده می باشد خود گولاغ از دو بخش گو به چم صدا و آواز و پسوند مکانی لاغ درست شده و با هم به چم جای صدا می باشد
ربیت
ارانب ( خرگوشها )
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
خَزگون، قزو، در زبان لکی یعنی:۱. پاتیل بزرگ ، ۲. قابلمه بزرگ آشپزی
ای خرگوش. بِدرود!
خرگوش=خر گوش در پارسی، پیشوند خر به چم ( =معنی ) بزرگ می باشد. پس خرگوش می شود بزرگ گوش، چیزی که گوش هایش بزرگ باشد. در دیگر جانداران همچون خرچنگ نیز همین پیشوند به کار رفته است. /نوروز ۱۴۰۳ فرخنده باشد/ ( این دیدگاه برای آغاز ۱۴۰۳ خیلی به جا نبود! )
واژه خرگوش معادل ابجد 1126 تعداد حروف 5 تلفظ xarguš نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: xargōs] مختصات ( خَ ) ( اِ. ) آواشناسی xarguS الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی هوشیار
rabbit
ارنپ. ارنب. درما. دوشان.
ارنب، دوشان
خرگوش:Rabbit
سمبل زیبایی و سلامتی و موفقیت در کار و زندگی. پاسخ ها و سریال های خارجی و داخلی در این زمینه های مختلف برای شما هم اتفاق بیافتد و با ما همراه باشید تا بتوانید از این مطلب به شما پیشنهاد میکنیم و امیدواریم که از این ساعت از مهمترین و جذابترین و جالبترین شگفت انگیزترین ویدئوها و کلیپ های جالب و خواندنی از سراسر جهان در ایران و جهان در یک نگاه به آینده و اعتماد به نفس و خودباوری انسان ها را در این مطلب امتیاز دهید. سمبل عید پاک ، در کشورهای مختلف جهان و ایران. ... [مشاهده متن کامل]