roaring (صفت)خروشانcrying (صفت)اشکار، خروشان، گریان، مبرم، جار زنندهclamorous (صفت)پر سر و صدا، خروشان، مصر، پرخروش، جیغ ودادکنshouting (صفت)خروشان
پرجنب وجوشدمان.خروشان یعنی داد زدنپادشاه هخامنشیتوفندهدمان . . . .پرسرو صدافوران کردنمعنی خروشان :موج دریادادزنانخروشان، دیارداد زنان . همهمهمشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)+ عکس و لینک