رُشت / رُشد / - - - - - > رَشت / راشت / راش / راس | - - - - - >ریش / روش | - - - - - >رَست / راست | - - - - - >ریس / روس همه دگرگونی های رُشت را براتون نوشتم که چگونه و از کجا واژه رُشت به ریختهای دیگر بدل شده و اینک پیداست که واژه خروش از خ روش ساخته شده و در زبان فارسی خ گاها س یا ش بوده پس میتواند چنین بوده باشد. ... [مشاهده متن کامل]
خروش = سُروش / شُروش در زبان فارسی ما شروش نداریم اما به زبان مازندرانی می شود = خود تحرکی سروش = س روش = چیزی که از خود حرکت داده شود ( دقت کنید واژه روش از رشت و نمو و حرکت آمده و در همه آنها حرکت مد نگر ( مد نظر ) بوده و نشان اینکه رِک و روش در زبان مازندرانی به چم کندن و رکیدن و حرکت دادن است و خود واژه رکیدن یه واژه بسیار کهن است و در رکسانا = رک سانا = رک و پوست کنده وار دیده می شود پس رک یا ارمروزه تر آن رِخ و روش همان حرکت دادن است. با اینرو میتوان فهمید خروش همان حرکتی ست که از خود یا درون بر می خیزد روستا / رُستا = جایی که چیزی در آن می رویید _ رشد و نمو و حرکت دارد ) رستن / روییدن / سروییدن ( س روییدن ) - > سروش و . . . همگیبه چم رشد و نمو و حرکت است و در سروش که امروزه بدان الهام گفته می شود این واژ] را بدین نگر بکار بردند و خروش را برای خود جوشی یا خود تحرکی.