خروش

/xoruS/

    groan
    roaring
    uproar
    clamour
    rage
    noise
    roll
    shout
    snarl

فارسی به انگلیسی

خروش براوردن
to clamour, to roar

خروش سگ و غرش
growl

مترادف ها

slogan (اسم)
ورد، شعار، خروش، ارم، تکیه کلام، نعره

clamor (اسم)
غوغا، خروش، فریاد، سر و صدا، بانگ، طنین

cry (اسم)
خروش، گریه، فریاد، بانگ، ناله، غریو، زاری، ضجه، عجز

banner cry (اسم)
خروش

roar (اسم)
خروش، سر و صدا، غرش، صدا، بانگ، غریو، توف

roaring (اسم)
خروش، غرش

crying (اسم)
خروش

battle cry (اسم)
خروش، شعار جنگی

پیشنهاد کاربران

رُشت / رُشد / - - - - - > رَشت / راشت / راش / راس
| - - - - - >ریش / روش
| - - - - - >رَست / راست
| - - - - - >ریس / روس
همه دگرگونی های رُشت را براتون نوشتم که چگونه و از کجا واژه رُشت به ریختهای دیگر بدل شده و اینک پیداست که واژه خروش از خ روش ساخته شده و در زبان فارسی خ گاها س یا ش بوده پس میتواند چنین بوده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

خروش = سُروش / شُروش
در زبان فارسی ما شروش نداریم اما به زبان مازندرانی می شود = خود تحرکی
سروش = س روش = چیزی که از خود حرکت داده شود ( دقت کنید واژه روش از رشت و نمو و حرکت آمده و در همه آنها حرکت مد نگر ( مد نظر ) بوده و نشان اینکه رِک و روش در زبان مازندرانی به چم کندن و رکیدن و حرکت دادن است و خود واژه رکیدن یه واژه بسیار کهن است و در رکسانا = رک سانا = رک و پوست کنده وار دیده می شود پس رک یا ارمروزه تر آن رِخ و روش همان حرکت دادن است. با اینرو میتوان فهمید خروش همان حرکتی ست که از خود یا درون بر می خیزد
روستا / رُستا = جایی که چیزی در آن می رویید _ رشد و نمو و حرکت دارد )
رستن / روییدن / سروییدن ( س روییدن ) - > سروش و . . . همگیبه چم رشد و نمو و حرکت است و در سروش که امروزه بدان الهام گفته می شود این واژ] را بدین نگر بکار بردند و خروش را برای خود جوشی یا خود تحرکی.

بانگ و فریاد، شور، غریو
خَروش در گویش تاتی به خرگوش گفته میشود.
غرنبه

بپرس