خروس داستان بلندی از ابراهیم گلستان نویسندهٔ ایرانی ست که نسخهٔ کامل آن نخستین بار سال ۱۳۷۴ در انتشارات روزن در نیوجرسی و لندن و سپس در سال ۱۳۸۴ توسط انتشارات اختران در تهران منتشر شد. تکه هایی از نسخهٔ اول خروس سال ۱۳۵۹ خورشیدی در مجلهٔ لوح چاپ شده بود. گلستان به گفتهٔ خودش داستان را در آخرین روزهای سال ۱۳۴۸ و تابستان ۱۳۴۹ نوشته است. در دههٔ ۱۳۷۰ این داستان به صورت ناقص و با جمله های کوتاه شده در قالب مجموعه ای به نام شکوفایی داستان کوتاه در دهه نخستین انقلاب به چاپ رسید. گلستان اعتراض خود به چاپ این داستان را در ابتدای چاپ کامل این کتاب مکتوب کرد. سال ۱۳۸۵، یک سال بعد از چاپ کتاب در ایران، مجوز انتشار خروس لغو و سال ۱۳۸۶ در بیستمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران فروش آن ممنوع اعلام شد. تلاش ناشر برای دریافت مجوز تجدید چاپ، ثمری نداشت. ... [مشاهده متن کامل]
داستان خروس کمتر از ۲۴ ساعت از زندگی دو مهندس نقشه بردار را نشان می دهد که برای مسّاحی به جزیره ای رفته اند و با جزیره نشینان سرمی کنند. آن ها از سواری جا می مانند و مجبور می شوند شب را در منزل کدخدا بگذرانند. کدخدا از آن ها دوستانه پذیرایی می کند و برایشان سفره ای رنگین ترتیب می دهد. این دو مهمان بعد از ورود به خانه متوجه صدای بلند و عجیب خروسی می شوند. کدخدا خروس را حرام زاده می داند و معتقد است این خروس از ساعت شماطه دار به دنیا آمده است. این خروس با آوازهای مکرر نابه هنگامش اهالی محل و صاحب خانه را ذله کرده است. خروس، علاوه بر این، بر کلهٔ بز آذین شده سردر خانه، مرتب فضله می اندازد. کدخدا به نوکرهایش دستور می دهد که خروس را بگیرند و بکشند. خروس داستانی تمثیلی است که بر وقوع تغییرات اجتماعی دلالت می کند و دست به نمایاندن خرافات، نادانی و پلشتی زندگی آدم های داستان می زند. وجه تمثیلی خروس برگرفته از وجه رئالیستی آن است. برخی «خروس» را یک نماد دانسته اند که در داستان گلستان نه فقط شخصیت که مبدل به قهرمان داستان می شود. پس از کشته شدن خروس، این نماد سویه ای اسطوره ای می یابد؛ چراکه حاجی می خواهد جای او را بگیرد، اما خروس در شخصیت دیگری حلول می کند و انتقامش را می گیرد. در مقابل، برخی مخالف نمادین بودن داستان خروس هستند و عقیده دارند داستان خروس نقد خرافه و پیشگویی انقلاب نیست و هر قرائت اخلاقی داستان دقیق گلستان را به شعاری دم دستی تقلیل می دهد. آن ها داستان گلستان را داستانی ضد تفسیر می دانند.
در زبان لکی : کِلَشیر
خروس: این واژه در سنسکریت کروص kruś به معنی خروشیدن، فریاد زدن، جیغ کشیدن، داد و بیداد - هوار کردن، غریدن، غرش کردن است. در اوستایی: خروس، خرسیو، خرُس xraōs، xresyu، xrus؛ در مانوی: خرُه xroh؛ در پارتی: xroŝt، xros در پهلوی: xros با همان معنی سنسکریت.
خروس واژه ای فارسی است که از واژه �خروستن� در فارسی میانه به معنای خروشیدن و بانگ بر آوردن گرفته شده است .
خُروس: یادآوری از واژه پَروَردِش! پَروَردِش ( پَرودَرِش ) - واژه مشتق اوستایی ( parv. dərəs ) گاهی به فَرنام ( لقب ) در اوستا: همکار سروش می دانند: سَرَ اوشاوَرِز! گاهی به فَرنام ( لقب ) : کَهرکَتاس خوانده می شود! ... [مشاهده متن کامل]
هنوز هم در گیلان به آوازِ ماکیان " کَرکَتاس" می گویند! ایرانیان، " خروس" را پرنده ای خوش شگون و وَرجاوند ( مقدس ) می دانستند؛ زیرا، نوید دهنده روشناییِ صبح و بیداری و چالاکی بوده است و بر اساس آن، روز خود را شروع می کردند و خروس نمادی برای سَرِ وقت بودن و خوش زمان بودن ( on time ) بود! ( ( مانند: خروس بی محل >>> کنایه از آدم ناحسابی که کاری بی موقع نابجا ( بی جا ) انجام دهد! خروس خوان: هنگامی که خروس شروع به خواندن می کند، صبحِ زود، سحرگاه، سپیده دَم، بامدادان - سَرِ وقت، به موقع ( به هنگام ) ، خوش قول، خوش وقت ) ) همچنین در وَندیداد ( فَرگَرد 18 - بند13 تا 16 ) آمده است: پروردش، مرغی ( پرنده ای ) ایزدی و وَرجاوَند ( مقدس ) است خویشکاری اش ( وظیفه اش ) : این مرغ، نماینده ی ایزد سروش بر روی زمین و فروغ روز را از پیش می بیند و با آواز خود می خروشد ( برای همین به او خروس یا خروش می گویند ) و مژده ی دمیدن بامداد را می دهد و مردمان را به بیداری و نیایش و کار و کوشش فرامی خواند و هماورد ( رقیب ) بوشاسب دیو ( دیو تنبلی و کاهلی ) است و با او به نبرد می پردازد! پَروَرد ( پَرو ) : رسیدن، کامل شدن، پختن - پَروار شدن، پرورش یافتن - تیمار و مراقبت کردن، پاسداری، نگهبانی، جانپاسی! ــِــ ش ( دَرِش ) : پرنده، پرواز کننده - پسوند اسم و نام ساز - مانند: کوشش، سازش، روش، پویش، پایش، گویش، گزینش، ویرایش ( از مصدر ویراستن ) ، کاوِش ( از مصدر کاویدن ) معنی: پرنده پیش بین، دوراندیش، هوشیار و بیدار کننده، آگاهی دهنده، روشن بینی، بیدار دلی! - با جَنَم، جوهردار - باتجربه، پخته، ماهر، این کاره، کاردان، آزموده، کاربَلَد، کارکُشته، کاربَشول، آبدیده! - تَناوَر، نیرومند، زورمند، قوی، مقتدر، وَرزیده، پَروَرده، هِرکول! - شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان، سورِن! - پشتیبان ( پشتیوان ) ، حامی، یاریگر، یار و یاور، پشت و پناه، کمک دهنده - رادمرد، جوانمرد، بزرگوار، بخشنده، نیکوکار
خروس به زبان سنگسری طِلا tela
ماکیان را چه راحت از خایه چون خُرُه تاج برد و پیرایه
🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢 ❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . . ✅ سگ: bark / woof 🐶 ✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶 ✅ توله سگ: yap 🐶 ... [مشاهده متن کامل]
ما در تورکی به خروس، خروز میگیم به گمانم ریشه ی این اسم فارسیه . خ به معنی خواب یا خواندن و روز . مشخصه که خروز همریشه با خروسه البته در اویغوری به خروس خوراز گفته میشه
از مانایی که دکتر کزازی گفته خرسندم. اما به نگر می رسد افزون بر آن مانا، خروس می تواند از خور وس پدید آمده باشد. خور: خورشید وس: پسندی برای ساخت اسم ناگفته نماند این اسم می تواند هردو مانا رو هم زمان داشته باشد.
در ترکی به مرغ طویوق و به خروس یا مرغ نر = خُروز
ابوالمنذر ؛ خروس. ( ناظم الاطباء ) . کنیه خروس زیرا او خفته را بیدار و آگاه کند. ( از اقرب الموارد ) .
مرد ترین موجود دنیا اگر کسی میخواد یه مرد واقعی باشه باید خصوصیات خروس رو در خودش پرورش بده خروس بخاطر خصلت هایی که داره موجود مقدس و خوش شگونی تلقی میشه خصلت های خروس ( مرد ) واقعی: همیشه از ناموسش محافظت میکنه حاضره هر خطری رو به جان بخره و با ... [مشاهده متن کامل]
مو جوداتی درگیر بشه که از نظر جسمانی قویتر از خودشن تا ناموسش امنیت داشته باشه_هیچوقت غذا نمیخوره مگر اینکه مطمئن باشه مرغش سیره
خروس از ترکیب دو واژه ( خو ؛ روز ) درست شده که ( خو ) یعنی خواب و رویهم به معنی ان است که اعلام میکند ( خواب در شب ) تمام شده روز آغاز ؛ وبعد ازین دیگر ( خوابیدن در روز ) است
خروس: دکتر کزازی در مورد واژه ی " خروس" می نویسد : ( ( خروس در پهلوی خروسxrōs بوده است. ریختی از آن خروش ، در خروشیدن کاربرد یافته است در پهلوی خروستن xrōstan. ریخت نوتر آن با دیگر گونی س به ه در پارسی خروه است که اندک در متن های ادبی به کار رفته است ستاک اوستایی خْروس که به معنی فریاد برآوردن است با کروشْ در سانسکریت سنجیده شده است. چشم خروس در پندار شناسی شاهنامه و در ادبیات فارسی نمود و نشانه ی زیبایی است. ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( یکی پهنْ کشتی بسان عروس؛ بیاراسته ، همچو چشم خروس ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 208 ) خروس با واژه های Rooster انگلیسی ( خروشنده ، فریاد زننده ) سنجیدنی است. ( نگارنده )