منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
شعر از فردوسی در شاهنامه
فردوسی.
چو شاه اندر آن جای خرم رسید
سراپرده بر دشت و هامون کشید.
فردوسی.
بدان مرغزار اندرآمد دژم
جهان خرم و گیو را دل بغم.
فردوسی.
... [مشاهده متن کامل]
تلی بود خرم یکی جایگاه
پس پشت آن رنج دیده سپاه.
فردوسی.
در تمام واژه نامه فارسی این فارسی هست روسی از کجا در آمد ؟!
خُرُم - نوعی چرم گاوی است که بسیار نرم است ، از واژه хромовая кожа در زبان روسی اخذ شده است. بصورت ترمین در صنعت چرمسازی بکار برده میشود.
اوقات خرم یعنی زمان شاد و صمیمی حال توسط خود آنها مثل زن و شوهر باشد یا توسط تلویزیون و سی دی آهنگ و دیگر وسایل ارتباط فردی و جمعی باشد .
مثل سرو آزاد ؛ سخت خرّم :
چو طینوش بشنید ازو شاد گشت
بسان یکی سرو آزاد گشت.
فردوسی.
سیاوش ز ایرانیان شاد شد
بسان یکی سرو آزاد شد.
فردوسی.
مخالف خرم
سر گوز
خوش منظره و دلنشین
خرم: در پهلوی هرم huram بوده است .
( ( خورش خانهٔ پادشاه جهان
گرفت آن دو بیدار خرّم نهان ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 289. )
سرسبز
به فتح "خ" و فتح "ر" به معنای پاره شدن بینی شتر
به کسر خ و سکون ر. آب بینی. مف. خلم به گویش کازرونی ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)