خرم

/xorram/

    fresh
    green
    pleasant
    cheerful
    exuberant
    gay
    lighthearted
    luxuriantly
    opulent
    chrome
    box-calf

فارسی به انگلیسی

خرم اباد
khorramabad

خرم به گل نخوابیده است
i am not so hard up as to.

خرم داشت
recreation

خرم دل
gladsome, expansive, ebullient, euphoric, high-spirited, playful

خرم دل کردن
entertain

خرم دلی
esprit, euphoria, expansiveness, frolic, jest, jocosity, jollity, playfulness

خرم ساز
refreshing

خرم سازی
refreshment

خرم شدن
refresh

مترادف ها

blooming (صفت)
غنا، خرم، سبز، گل دار، شکوفه دهنده

fresh (صفت)
اماده، جسور، با روح، سرد، خنک، زنده، شیرین، پر رو، خرم، سبز، تر و تازه، تازه، باطراوت، تازه نفس، با نشاط

vivid (صفت)
روشن، زنده، سرزنده، سرحال، خرم، سر سخت، واضح

merry (صفت)
فراخ، خوشحال، بشاش، خوشدل، خوش، شاد دل، سرحال، خرم، مسرور، شاد، خوشنود، سرمست، سبک روح، با نشاط، شادمان، خوش وقت، خشنود، خندان، سرخوش، شاد کام، پرنشاط، پر میوه

gay (صفت)
فراخ، خوشدل، شوخ، سرحال، خرم، خوشنود، سرمست، سبک روح، خوش وقت، خشنود، سرخوش، پرنشاط

green (صفت)
خرم، سبز، تازه، خام، نارس، بی تجربه

پیشنهاد کاربران

خُرُم - نوعی چرم گاوی است که بسیار نرم است ، از واژه хромовая кожа در زبان روسی اخذ شده است. بصورت ترمین در صنعت چرمسازی بکار برده میشود.
اوقات خرم یعنی زمان شاد و صمیمی حال توسط خود آنها مثل زن و شوهر باشد یا توسط تلویزیون و سی دی آهنگ و دیگر وسایل ارتباط فردی و جمعی باشد .
مثل سرو آزاد ؛ سخت خرّم :
چو طینوش بشنید ازو شاد گشت
بسان یکی سرو آزاد گشت.
فردوسی.
سیاوش ز ایرانیان شاد شد
بسان یکی سرو آزاد شد.
فردوسی.
مخالف خرم
سر گوز
خوش منظره و دلنشین

خرم: در پهلوی هرم huram بوده است .
( ( خورش خانهٔ پادشاه جهان
گرفت آن دو بیدار خرّم نهان ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 289. )

سرسبز
به فتح "خ" و فتح "ر" به معنای پاره شدن بینی شتر
به کسر خ و سکون ر. آب بینی. مف. خلم به گویش کازرونی ( ع. ش )

بپرس