خرده گرفتن


    criticize
    niggle
    quarrel
    pan

مترادف ها

animadvert (فعل)
خرده گرفتن، اعتراض کردن

niggle (فعل)
خرده گرفتن، ور رفتن، وقت گذراندن

پیشنهاد کاربران

خرده گرفتن ؛ ایراد کردن. اعتراض کردن :
اول پدر پیر خورد رطل دمادم
تا مدعیان خرده نگیرند جوان را.
سعدی ( بدایع ) .
بزرگی در این خرده بر وی گرفت.
سعدی.
یکی خرده بر شاه غزنین گرفت
که حسنی ندارد ایاز ای شگفت.
سعدی ( بوستان ) .
اعتراض کردن بر کسی و ناراحت شدن از او
اشکال کردن
ایراد

بپرس