آیاکلمه با کبه می تواند معنی کلمه خرد مندباشد؟
عاقل
آلبا
دانا، فرزانه، با خرد
همیشه خردمند و امیدوار
نبیند جز از شادی روزگار
هر آن پادشاهی که دارد خرد
ز گفت خردمند رامش برد
فردوسی
عقیل
اهل خرد ؛ خردمند. باعقل. دانا :
اهل خرد گرچه در این ره بسند
در همه چیزی نه به تنها رسند.
خواجو.
کسی که در عواقب امور می اندیشد و راه صحیح را بر می گزیند.
موقر
اهل خرد. [ اَ ل ِ خ ِ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خردمند. باخرد. عاقل :
کجا عقل یا شرع فتوی دهد
که اهل خرد دین به دنیی دهد.
سعدی.
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان بزشتی برد.
( گلستان ) .
فرهنگ دان . [ ف َ هََ ] ( نف مرکب ) عالم . خردمند. دانشمند :
شاه فرهنگ دان شعرشناس
بیش از آن داستان که بود قیاس .
نظامی .
رجوع به فرهنگ شود.
صاحب تمیز. [ ح ِ ت َ ] ( ص مرکب ) خردمند. باشعور. عاقل :
دیوانه میکند دل صاحب تمیز را
هر گه که التفات پری وار میکند.
سعدی.
بخرد
مدبر
دانا
ادیب
اریب
خردمند به معنای دانای با شرافت است نه هر دانایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)