خردل

/xardel/

    mustard

فارسی به انگلیسی

خردل پارسی
penny-cress

خردل دیژان
dijon mustard

مترادف ها

coward (اسم)
نامرد، خردل، ترسو، بزدل، ادم ترسو، شخص جبون

craven (اسم)
خردل

mustard (اسم)
خردل، درخت خردل

patsy (اسم)
خردل، مردکه، فریب خورده، شخص گول خورده

faint-heart (اسم)
خردل

craven (صفت)
خردل، ضعیف النفس، شکست خورده، ترسو و پست

coward (صفت)
نامرد، خردل، ضعیف النفس، ناکس

chicken-hearted (صفت)
نامرد، خردل، ضعیف النفس، کمرو، ترسو، بزدل

cowardly (صفت)
خردل، ضعیف النفس

base-spirited (صفت)
خسیس، نامرد، خردل، ضعیف النفس

پیشنهاد کاربران

زان گنجهای نعمت و خروارهای مال
با خویشتن به گور نبردند خردلی
✏ �سعدی�
کیکیز و گندنا و سپندان و کاسنی
این هر چهار گونه که دادی همه دژن
؟ ( از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 402 ) .
نگاه کن که بقا را چگونه میکوشد
به خردگی منگر دانه سپندان را.
ناصرخسرو.
پیش من سرکه منه تا نکنی در دل
...
[مشاهده متن کامل]

که بخرّی بدل سرکه سپندانم.
ناصرخسرو
هیم به پله نیکی ز یک سپندان کم
به پله بدی اندر هزار سندانم
چه مایه بنده سندان دلم ترا ملکا
که در ترازوی نیکی کم از سپندانم.
سوزنی.
پس روزی قرصی چند ساخت و پلپل وسپندان در آن قرصها تعبیه کرد. ( سندبادنامه ص 192 ) .
پس آنگه فقیری سپندان خرد
بپاداش کنجد بقاصد سپرد.
نظامی.
نبیند چشم بد تا چند سوزی هر زمان خود را
که اندر چشم عزرائیل کم از یک سپندانی.
عطار.
برِ گرز سندان شکافش عجب نی
که البرز تخم سپندان نماید.
خاقانی.
در سپندان بر سپندانی بود پیکان تو
دوخت تاند یک سپندان بر سپندان دگر.
سوزنی.
از شیر و ز می خبر نداری
ای سرکه خریده و سپندان.
ناصرخسرو.
آن روز بعذر گفت نتوانی
می خورد فلان و من سپندان.
ناصرخسرو

مرد مقدس و پاک دامن
اسپندان
32. از دو گونه خردل، Brassica یا Sinapis juncea و S. alba ، اولی همواره بومیِ چین بوده است ( kiai ) . اما گونه دوم تازه در دوره تانگ وارد چین شد. نخستین بار سو کون ( Su Kuń ) در گیاهنامه دوره تانگ ( نزدیک 650 م ) از این گیاه نام برده و گفته است آن را از ژون باختری ( سی ژون/ Si Žuń ) آورده اند، نامی که همان طور که پیشتر نیز گفته شد، بارها به مناطق ایرانی داده شده است. در Šu pen ts‛ao ، که در میانه سده دهم بدست هان پائو - شن ( Han Pao - šeń ) منتشر شد، به نام hu kiai ( "خردل مردمان هو" ) برمی خوریم. چن تسان - کی از دوره تانگ گفته که این گیاه در تایی - یوان ( T‛ai - yüan ) و هو - تون ( Ho - tuń ) ( شان - سی/ Šan - si ) می روید و هیچ اشاره ای به خاستگاه بیگانه آن نکرده است. لی شی - چن در حاشیه آورده است که این گیاه بستانی از سرزمینهای هو و ژون می آید و در شو ( Šu ) ( سه - چوان ) فراوان است و از همین جاست نامهای hu kiai و šu kiai ( "خردل سه - چوان" ) ، در حالی که نام متداول آن Pai kiai ( "خردل سفید" ) است. این وضعیت به خوبی نشان می دهد که این گیاه از راه زمین از آسیای مرکزی به چین رفته، ضمن آنکه از رسیدن آن به چین از راه دریا سخنی نیست. همان طور که پیشتردر جایی دیگر نشان داده ام، واژه ســــی - هیاییِ si - na ( Si - hia ) ( "خردل ) ظاهراً با واژه یونانی sinapi بستگی دارد و چه بسا مبلغان نسطوری، که به گفته مارکو پولو در قلمرو سی - هیا مستقر شده بودند، این واژه را به آنجا برده باشند. این گونه برای مردمان تبّت نیز بیگانه بود و این را از روی نام "شلغم سفید" ( yuńs - kar ) که بر آن گذاشته اند می توان دریافت. بومی هند نیز نبوده است: وات گوید اگر هم بتوان آن را یافت تنها در باغهای معتدل یا در هند بالا در فصل زمستان است؛ جزو محصولات کشاورزی هم نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

این جنس از حدود سد گونه تشکیل شده که همگی بومیِ مناطق معتدل شمالی اند و بیشتر آنها گیاهانی اند که اروپاییان از زمانهای باستان کشت می کردند ( در حالی که چین نیز، مستقل از اروپا، مرکز کشت آن بوده است ) .
ابومنصور ذیل نام عربی کرنب* karnab پنج نوع Brassica را نام برده است – نوع نبطیه ای، Brassica silvestris ، B. marina ، B. cypria ( qanbīt ) ، و نوع سوری که از موصل می آید. از Brassica rapa نیز تحت نام šelgem شلغم ( در عربی šaljam [شلجم] نام می برد.
33. یکی از همبرابر های ( Brassica rapa ) yün - t‛ai، hu ts‛ai ( "سبزی مردمان هو ) است. به گفته لی شی - چن نخستین بار فو کی ین ( Fu Keien ) از سده دوم میلادی در اثر خود، T‛uń su wen ، این نام را به این سبزی داد. اگر این اطلاعات درست بود، نخستین نمونه کارگیر نام هو در مورد گیاهی بستانی رامی بایست همین نوشته می دانستیم؛ اما مراد از این هو ایرانیان نیست، زیرا هو هیا ( Hu Hia ) در اثر خویش، Pai piń fań کتابی در پزشکی از دوره سویی ( Sui ) ( 618 - 589 م ) ، این گیاه را sai ts‛ai نامیده که به گفته لی شن - چن دلالت بر همان جایی دارد که hu ts‛ai منسوب به آن است و مراد از آن سایی - وایی ( Sai - wai ) ، سرزمین آنسوی گدوک ها، یعنی مغولستان است. حتی عده ای بر این باورند که یون - تایی ( Yün - t‛ai ) نام جائی است در مغولستان که این گیاه در آنجا فراوان می روید و نام خود را هم از همان جا گرفته است. این گونه جای ها که بر پایه نام گیاهان برساخته می شوند بیشتر زاده اندیشه های بعدی و افسانه ای اند. نام yün - t‛ai در کتاب کهن Pie lu آمده است.
شلیمر از Brassica capitata ( در فارسی، کلم پیچ ) ، B. caulozapa ( کلم قمری ) و B. napus یا B. rapa ( شلغم ) نام می برد. در جایی دیگر گفته ام که ایرانیان نقشی فعال در ترویج کشت گونه های Brassica و Raphanus در تبت، در میان ترکان و در مغولستان داشته اند. پیشتر ( ص کتاب پیش رو ) از این حقیقت یاد شد که در دوره دودمان هان متأخر قبایل ترک مغولستان ( yün - t‛ai ) Brassica rapa را وارد چین کردند و منطقی است که نتیجه بگیریم این قبایل خود پیشتر کشت این گیاه را از ایرانیان فراگرفته بودند. Brassica rapa در ایران به صورت بسیار گسترده و در بیشتر نقاط هند نیز در فصل خشک، از ماه مهر تا اسفند، کشت می شود. yün - t‛ai را در زمره سبزی های ممتاز سرزمین مو - لو *Mar - luk, ( Mo - lu ) ، واقع در عربستان دانسته اند.
در سرزمین اعراب شلغم کلمی ( Brassica rapa depressa man - tsiń ) تولید می شد با ریشه ای به اندازه یک پک ( Peck ) ( سطل نه لیتری ) ، گرد و بسیار شیرین.
یی تسین ( Yi Tsiń ) ، زایر بودایی سده هفتم، در بحث تفاوت میان Brassica ی هندی و چینی گفته است: " man - tsiń [در هند] به قدر کفایت و در دو نوع یافت می شود، یکی با دانه های سفید و دیگری با دانه های سیاه. در ترجمه چینی آن را خــــــــــــردل ( kie - tse ) می نامند. در اینجا نیز مثل دیگر کشورها روغن آن را با فشار گرفته در خوراک پزی به کار برند. وقتی آن را چون سبزی خوردم، مزه ای چندان متفاوت با man - tsiń چین نداشت؛ اما ریشه آن که به نسبت سخت است، به man - tsiń ما شباهت ندارد. دانه های آن زبرند و هیچ ربطی به دانه های خردل ندارند. این دانه ها شبیه دانه های ( či - kü ) Hovenia dulcis اند که جنس خاک شکلشان را دگر کرده است. " از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو - ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.

بپرس