خرج

/xarj/

    charge
    load
    expenditure
    expense
    costs
    cost
    disbursement
    outlay
    priming
    amorce

فارسی به انگلیسی

خرج بی واهمه
plunge

خرج بیار
purveyor

خرج تحصیل دادن
educate

خرج دررفته
after deduction of expenses, net
net

خرج دیگران را دادن
treat

خرج ژرفنا
depth bomb, depth charge

خرج سفر
travelling expense

خرج شدن
to be spent

خرج گذاری کردن
load

خرج میانجی
detonator

خرج کار
panel

خرج کردن
expend, spend, to spend

خرج کردن بی محابا
plunge

خرج کردن پول و اعتبار
disburse

خرج کردنی
expendable, spendable

خرج کننده
spender

مترادف ها

expenditure (اسم)
صرف، پرداخت، هزینه، خرج، بر امد، مصرف

charge (اسم)
حمله، مسئولیت، اتهام، بار، تصدی، وزن، هزینه، عهده، خرج، مطالبه، مطالبه هزینه، عهده داری

cost (اسم)
ارزش، هزینه، خرج، بها، قدر

outgo (اسم)
هزینه، خرج، مخرج، عزیمت، خروج

disbursement (اسم)
پرداخت، هزینه، خرج

expense (اسم)
هزینه، خرج، بر امد، مصرف

outlay (اسم)
پرداخت، هزینه، خرج، مبلغ سرمایه گذاری شده

input (اسم)
خرج، درون گذاشت، پول بمیان نهاده، نیروی مصرف شده

پیشنهاد کاربران

خرج اتینا، صرف اتینا:نوش جان، نوش جانی.
خرجِ خمپاره. . .
واژگانِ ( خَرج، خَراج ) در زبانِ پهلوی - پارسی میانه به دیسه یِ ( هَرگ ( هَرج ) harg ) بوده اند و در زبانِ سانسکریت نیز واژگانِ ( کَرَ kara ) و ( کَرَکَ karaka ) به چمِ ( خراج، باج، مالیات و عوارض ) بوده اند که نمایانگرِ ایرانی بودنِ این واژگان است.
...
[مشاهده متن کامل]

( نیاز به یادآوری است که نویسنده یِ این پیام، زبانِ اوستایی را بررسی نکرده است. )
دگرگونیِ آواییِ آغازینِ ( ک/ه/خ ) در زبانهایِ ایرانی و اروپایی ( x ) رواگمند ( رایج ) بوده است.
پَسگَشت ها ( references ) :
1 - رویه یِ 43 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی )
2 - رویه یِ 412 از نبیگِ ( فرهنگ سَنسکریت - فارسی ) نوشته یِ ( جلالی نائینی )

خرجخرج
این واژه ایرانی است و هم خانواده خراج است ، بیش از هفتاد درصد واژه های عربی ، ریشه ایرانی دارند و آنچه که می ماند ، عبری و سریانی و حبشی و . . . است.
باید به اندازه درامد خرج کرد:
ادم به کیسه اش نگاه میکند
خرج
پارسی پهلوی: هرگ
پارسی نوین: ارز، هزینه
زبان اربی ( عربی ) : خرج
خرج را در زبان پارسی پهلوی harg می گفتند که هم ریشه با واژه های "ارز" و "ارزیدن" بود.
چیزی/ را به خرج کسی انجام دادن ( اصطلاح )
مثال : نهار را به خرج ناظم خورده بودند.
معنی : خارج شد
خَرج
این واژه به مانند : خبر و خطر پارسی است ، چِرایی اینکه در زبان اَرَبی ریشه واژه فراوان است چون بسیاری از اینها وامواژه اند، زبان اربی در بُرِشگاهی ( مقطعی ) در گذشته زبان دانش و جهانی بوده ، از این روی برای بینانش ( بیان ) پیمیده های نو ( مفاهیم جدید ) نیاز به واژه داشته است . باید پژوهیده شود که در زبان های سامی کهن که گوشه نشین بوده و با کسی برخورد و بَرماس ( تماس ) نداشته اند این واژه ها یافت می شود یا نه؟
...
[مشاهده متن کامل]

خَرج : خَ - رج
خَ = پیشوند به سوی بیرون ، به شکل های دیگر هم کاربرد دارد : آز ( آزمودن ) ، زُ ( زُدودن ) ، سِ ( سِپردن ) ، شِ ( شماردن )
رَج = سورَت و شکلی دیگر از : رَگ ( چون خون در آن شاری / جاری/ ساری و رَوان است ) ، رود ، راه ، تَگَرگ :
تَگ - رَگ، پس رَگ یا رَج می تواند کوتاه شدهء رَوَک یا
رَوَگ یا رَوَج باشد از رفتن و رَویدن باشد.
خَرج = به بیرون رَویدن / رفتن / رَواندن
واژهء هَزینه هم همین پیشوند ِ از یا اَخ یا خَ را به چهر هَز دارد : هَز - اینه
واژهء اِخراج نزدیک به پارسی است : اِخ - راج
واژهء خارِج هم نزدیک به ساختار پارسی است: خا - رِج
همین گونه : خُروج : خُ - روج
دیگر واژهای برساخته ( جعلی ) بر پایه دستور زبان تِی زی یا اربی درست شده اند :
مَخرَج ، خوارج ، مخارج، تخریج ، تَخَرُج، استخراج ، انخراج، مستخرج ، مُخَرِج . . .

کلمه های دوم شخص مفرد
خارج شد، بیرون رفت
بیرون رفت
برون مایه
خارج شد - بیرون رفت
هزینه
خارج شد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس