خراشاندن با الت تیزscratchخراشاندن با الت زبرscratchخراشاندن با چیز تیزscrapeخراشاندن با چیز زبرscrapeخراشاندن با سوزنprickخراشاندن پوستskin
scratch (فعل)قلم زدن، خراشیدن، خارش کردن، خراش دادن، خاراندن، خراشاندن، خط زدنscrape (فعل)پاک کردن، زدودن، تراشیدن، خراشیدن، پنجول زدن، ستردن، خاراندن، خراشاندن، خست کردن، با ناخن و جنگال خراشیدن