زمین و زمان جان میخراشد ز شکاف بیمی نیست همانا خراش برای بی باکان است
خرق و خرقه و اختراع و . . . همخانواده با خراش هستند.
واژه ( قاچ ) برگرفته از واژه ( خراش ) بوده است. در زبانهایِ مغولی - شبه مغولی همه واژگانی که با ( خر ) یا ( کَر ) در زبانهای پارسی آغاز می شده اند، به دیسه یِ ( قار، قَر، قَرَ ) واگویی می شده اند. در واژه ( قاچ ) ، آوایِ ( ر ) در ( قَراچ، قاراچ ) افتاده و به دیسه یِ ( قاچ ) در آمده است؛ درست بمانندِ واژه ( خَرَتَرَ ) در زبان سغدی - سکایی که در زبانهای مغولی - شبه مغولی به دیسه یِ ( قارتر ) و سپس با افتادنِ آوای ( ر ) به گونه یِ ( قاتر ) در آمده است. ... [مشاهده متن کامل]
نمونه ها: خراش:قاچ ( قراچ/قاراچ ) : زدایشِ آوایِ ( ر ) خربزه =قارپیز خَرَتَرَ =قاتر ( قارتر ) :زدایشِ آوایِ ( ر ) خَرَباغ ( کَرَباغ ) =قَرَباغ ( خر در زبان پارسی به عنوان پیشوند به چمِ ( بزرگ ) است. ) خَرَتپه ( کَرَتپه ) =قَرَتپه و. . .
واژه ( قاچ ) برگرفته از واژه ( خراش ) بوده است. در زبانهایِ مغولی - شبه مغولی همه واژگانی که با ( خر ) یا ( کَر ) در زبانهای پارسی آغاز می شده اند، به دیسه یِ ( قار، قَر، قَرَ ) واگویی می شده اند. در واژه ( قاچ ) ، آوایِ ( ر ) در ( قارچ ) افتاده و به دیسه یِ ( قاچ ) در آمده است؛ درست بمانندِ واژه ( خَرَتَرَ ) در زبان سغدی - سکایی که در زبانهای مغولی - شبه مغولی به دیسه یِ ( قارتر ) و سپس با افتادنِ آوای ( ر ) به گونه یِ ( قاتر ) در آمده است. ... [مشاهده متن کامل]
نمونه ها: خراش:قاچ ( قارچ ) : زدایشِ آوایِ ( ر ) خربزه =قارپیز خَرَتَرَ =قاتر ( قارتر ) :زدایشِ آوایِ ( ر ) خَرَباغ ( کَرَباغ ) =قَرَباغ ( خر در زبان پارسی به عنوان پیشوند به چمِ ( بزرگ ) است. ) خَرَتپه ( کَرَتپه ) =قَرَتپه و. . .