خراش

/xarAS/

    abrasion
    scrape
    scraping
    scratch
    graze
    nick
    score
    slight wound

فارسی به انگلیسی

خراش با سر سوزن
pinprick

خراش دادن
nick, scrape

مترادف ها

abrasion (اسم)
سایش، خراش، ساییدگی

attrition (اسم)
سایش، خراش، اصطکاک، مالش

scratch (اسم)
خراش، خدشه، چرک نویس، تراش

scrape (اسم)
خراش، گرفتاری، گیر، خراشیدگی، اثر خراش

scuff (اسم)
خراش، صدای خراش

graze (اسم)
خراش، خراشیدگی

rift (اسم)
خراش، دریدگی، چاک، بریدگی

chafe (اسم)
خراش، ساییدگی، عصبانیت، پوست رفتگی

chap (اسم)
ترک، خراش، مرد، شکاف، جوانک، مشتری، چانه، فک

scab (اسم)
خراش، اثر زخم، پوست زخم، دله، جرب، گری، گر، حکه، دلمه بستن زخم

scotch (اسم)
خراش، چاک، اسکاتلندی، زخم، نوار چسب اسکاچ

پیشنهاد کاربران

scab
زمین و زمان جان میخراشد
ز شکاف بیمی نیست
همانا خراش برای بی باکان است
خرق و خرقه و اختراع و . . . همخانواده با خراش هستند.
واژه ( قاچ ) برگرفته از واژه ( خراش ) بوده است. در زبانهایِ مغولی - شبه مغولی همه واژگانی که با ( خر ) یا ( کَر ) در زبانهای پارسی آغاز می شده اند، به دیسه یِ ( قار، قَر، قَرَ ) واگویی می شده اند. در واژه ( قاچ ) ، آوایِ ( ر ) در ( قَراچ، قاراچ ) افتاده و به دیسه یِ ( قاچ ) در آمده است؛ درست بمانندِ واژه ( خَرَتَرَ ) در زبان سغدی - سکایی که در زبانهای مغولی - شبه مغولی به دیسه یِ ( قارتر ) و سپس با افتادنِ آوای ( ر ) به گونه یِ ( قاتر ) در آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه ها:
خراش:قاچ ( قراچ/قاراچ ) : زدایشِ آوایِ ( ر )
خربزه =قارپیز
خَرَتَرَ =قاتر ( قارتر ) :زدایشِ آوایِ ( ر )
خَرَباغ ( کَرَباغ ) =قَرَباغ ( خر در زبان پارسی به عنوان پیشوند به چمِ ( بزرگ ) است. )
خَرَتپه ( کَرَتپه ) =قَرَتپه
و. . .

واژه ( قاچ ) برگرفته از واژه ( خراش ) بوده است. در زبانهایِ مغولی - شبه مغولی همه واژگانی که با ( خر ) یا ( کَر ) در زبانهای پارسی آغاز می شده اند، به دیسه یِ ( قار، قَر، قَرَ ) واگویی می شده اند. در واژه ( قاچ ) ، آوایِ ( ر ) در ( قارچ ) افتاده و به دیسه یِ ( قاچ ) در آمده است؛ درست بمانندِ واژه ( خَرَتَرَ ) در زبان سغدی - سکایی که در زبانهای مغولی - شبه مغولی به دیسه یِ ( قارتر ) و سپس با افتادنِ آوای ( ر ) به گونه یِ ( قاتر ) در آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه ها:
خراش:قاچ ( قارچ ) : زدایشِ آوایِ ( ر )
خربزه =قارپیز
خَرَتَرَ =قاتر ( قارتر ) :زدایشِ آوایِ ( ر )
خَرَباغ ( کَرَباغ ) =قَرَباغ ( خر در زبان پارسی به عنوان پیشوند به چمِ ( بزرگ ) است. )
خَرَتپه ( کَرَتپه ) =قَرَتپه
و. . .

مرش

بپرس