آس دو سنگ گرد و پخ برهم نهاده که سنگ بالایی به قدرت دست آدمی یا ستور یا باد یا آب و بخار و برق گردد و غلات و جز آن را خرد یا آرد سازد. آنچه را به دست گردد، دست آس ( دستاس ) و آسدست و آنچه را با آب گردد آب آس یا آسیاب یا آسیا و آنچه را به باد گردد بادآس و آس باد و آس بستور گردنده�را خرآس و ستورآس گویند و آس که به گاو گردد آن را گاوآس گویند.
... [مشاهده متن کامل]
آس شدن ؛آس گردیدن. آس گشتن. آرد شدن. نرم ، خُرد، آسیائی شدن.
آس و پاس: [عامیانه، کنایه ] در نهایت تهیدستی ، فقیر و بی چیز
ارتباط این کلمه با فعل سودن یا ساییدن که بن مضارع آن، سا می باشد می تواند جالب باشد.
بازی با کلمات برای یادسپاری آسان تر:
خَراس=خر آس ( مخفف آسیاب ) =خرِ آسیاب یا آسیابِ خری ( خر یا حیوان دیگر چه فرقی دارد پس خر، گاو یا شتر، اصل در چرخاندن سنگ است )
... [مشاهده متن کامل]
آس شدن ؛آس گردیدن. آس گشتن. آرد شدن. نرم ، خُرد، آسیائی شدن.
آس و پاس: [عامیانه، کنایه ] در نهایت تهیدستی ، فقیر و بی چیز
ارتباط این کلمه با فعل سودن یا ساییدن که بن مضارع آن، سا می باشد می تواند جالب باشد.
بازی با کلمات برای یادسپاری آسان تر:
خَراس=خر آس ( مخفف آسیاب ) =خرِ آسیاب یا آسیابِ خری ( خر یا حیوان دیگر چه فرقی دارد پس خر، گاو یا شتر، اصل در چرخاندن سنگ است )
سلام. کلمه خراس همان اسیابی را گویند که با نیروی خر یا اسب و شترکار کند. درگذشته برای استفاده از خوراک و روشنایی از روغن بنه و کسیرگ کوهی استفاده میکردن. . و در منطقه م رشته کوهی هست به نام کوه خراس. . انباشته شده از درختچه های بنه . و کسرگ. که نظر هر بیننده ای را به خودش جلب میکند. .