خر

/xar/

    ass
    donkey
    fool
    silly person
    silly
    stupid
    fatuous
    gullible
    idiot
    moke
    senseless
    throat
    balmy

فارسی به انگلیسی

خر تو خری
cock-up, muddle

خر چنگ قورباغه
crabbed, scrawly, scribble, squiggle

خر خر کردن
growl, grumble, purr, to ruckle, to rattle, to snore, to purr, to growl, to grunt

خر دجال
[the monstrous ass on which the impostor rides before theadvent of the twelfth imam]

خر دیزه
[a kind of ass having a strips which extends from the head tothe tail-proverbial for endangering its in order to cause a loss, atomic, particle

خر ماده
jenny, she-ass

خر و پف کننده
snorer

خر وحشی
ass

خر کردن
cajole, cheat, fool, gull, to fool, to cajole

خر کردن با نوازش
wheedle

مترادف ها

fool (اسم)
نادان، ابله، خر، احمق، ادم احمق، دلقک، لوده، خرفت

dickey (اسم)
پیش بند، خر، یقه پیراهن، پرنده کوچک

dicky (اسم)
پیش بند، خر، یقه پیراهن

ass (اسم)
ستیزه جو، ستیز گر، الاغ، خر

donkey (اسم)
الاغ، خر، ادم نادان و کودن

stupid person (اسم)
خر

پیشنهاد کاربران

نمیدانم چرا دهخدا در انجا که خرمهره و خرچال اورده خربزه را نیاورده
خرآس ، خرامرود، خربط، خرپشته ، خربیواز، خرتوت ، خرچال ، خرچنگ ، خرسنگ ، خرگاه ، خرمگس ، خرموش ، خرمهره ، خربزه ، خرنای
خر که در خرمهره و خرچنگ و خربط میاید گویی با کرا از یک ریشه اند و خر که در پس پرخاشخر و کشخر میاید دگر گشته گر است
�خَر� واژه ای آریایی می باشد
پهلوی: xar ( خَر )
سانسکریت: khara ( کْهَرَ )
اوستایی: xara ( خَرَ )
هندواروپایی: kar ( کَر )
که گر خر نیاید به نزدیک بار
توبار گران را بنزد خر آر
...
[مشاهده متن کامل]

( فردوسی )
گوش خر بفروش دیگر گوش خر
کاین سخن را در نیابد گوش خر
( مولوی بلخی )
نخستین گواه های باستان شناسی از رام کردن خر، چهارپای درازگوش به ۷۰۰۰ سال پیش در اوشَستَر ( شرق ) آفریقا بازمی گردد.
( جستاری دانشیک از science )
دستان و زبانزد:
�از اسب فرود آمد و بر خر نشست. �
�از خر می پرسند چهارشنبه کی است. �
� خر ما از کره گی دم نداشت. �
�با حرف خر از آسمان جو نمی بارد. �
�به خر دستش نمی رسد، پالانش را می زند�
�خدا خر را شناخت، شاخش نداد. �
�خر برهنه را پالان نتوان گرفت. �
�خر پیر و افسار رنگین�
�خر چه داند قدر حلوای نبات�
�خر دادن و خیار ستدن�
�خر داده و زر داده و سر داده. �
�خر را جایی می بندند که صاحب خر راضی باشد�
�خر را که به عروسی می برند، برای خوشی نیست، برای آب کشی است. �
�خر را گم کرده پی افسارش ( پالانش - نعلش ) می گردد. �
�خر سوار خمره شده�
�خر و گاو را با یک چوب می راند�
�خر عیسی به آسمان نرود!�
�خر که جوش زیاد شد لگد و جفتک می پراند�
�خر مال کسی است که سوار است. �
�خر همان خر است پالانش عوض شده�
�خریت نه تنها علف خوردن است�
�خری زاد و خری زید و خری مرد�
�زبان خر را خلج داند. �
�سر خر بودن بهتر از دم اسب بودن است�
�قسمت را باور کنم یا عرعر خر را؟�
�کار کردن خر، خوردن یابو�
�کاه را پیش سگ و استخوان را پیش خر می ریزد. �
�کره خر از خریت پیش پیش مادر است. �
�گر نبودی چوب تر، فرمان نبردی گاو و خر�
�مرگ خر عروسی سگ است. �
�مزد خرچرانی، خرسواری است!�
�هرچه داره به بر داره، به خونه دست خر داره!�
�هرکه خر شد بارش می کنند. �
�هرکه خر شد سوارش می شوند. �
�هر که خری ندارد، غمی ندارد�
�یاسین به گوش خر خواندن. �
بن مایه ها:
فرهنگ عمید
ریشه شناسی واژگان پارسی - شروین وکیلی
مسیر اشتقاق لغات فارسی - علی نورائی
سایت www. science. org
پند و دستان یاب - جامی شکیبی گیلانی
امثال و حکم - دهخدا
سایت wikiquote. org

معروف ترین نژادهای خرهای اهلی:
خر تبتی
خر معمولی
خر شامی
خر قبرسی
خر حبشی
من و معشوق و می و رود و سرکوی سرود
بر سر کوی سر و دست مرا گم شده خر
فرخی
اولین معنا که از اسم خر به ذهن متبادر می شود همان حیوان چهارپا و مشهور است
ولی اگر همین اسم خر وهم خانواده هایش ( خر - خو ر - خیر - خار - ) بر اسم روستا یا شهر یا مکان گذاشته شوند به معنای ابگیر یا زمین لجن زار است که خاصیت آب دهی دارد وهمین خاصیت آب دهی باعث ایجاد آبادی شده است چون در ایران عموما اب باعث آبادی بوده است در ایران اسامی فراوان وجود دارد که اسم ( خر ) در انها به کار رفته است
...
[مشاهده متن کامل]

بین واژه خر و فر قرابتی است در هر دو واژه شما با یک بزرگی روبرو هستید.
خر مهره
خرگوش
خروار
خر چنگ
خرسنگ
و. . . .
واژه خر در اوستایی xara - و در پهلوی xar، در سنسکریت khara، در کردی harو ker، در بلوچی karو xar، در سمنانی xar و xara، و در گیلکی، فَریزَندی، سنگسری، و نطنزی xar آمده است ( رجوع کنید به هُرن، ج 1، ص 606ـ607 ) . در فارسی، علاوه بر نام حیوان، خر در واژه های ترکیبی به معنای بزرگ، نتراشیده و ناهموار نیز به کار رفته است
...
[مشاهده متن کامل]

خر از ماده خریر به معنی سقوط از بلندی و توام با صدا است ، مانند صدای آبشار ، و از آنجا که افراد سجده کننده گوئی از بلندی سقوط می کنند و به هنگام سجده تسبیح می گویند این تعبیر کنایه از سجده کردن آمده . ( تفسیر نمونه ج : 19 ص : 249 )
سلیم
خر: جانور دراز گوش
خر: به کسی که فریب خورده ست می گویند، فریب خورده
واژه خر
معادل ابجد 800
تعداد حروف 2
تلفظ xar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( بن مضارعِ خریدن )
مختصات ( خَ رّ ) ( اِ. )
آواشناسی xar
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان عامیانه
...
[مشاهده متن کامل]

واژه خر از ریشه ی واژه ی پهلوی خریدن است
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه خریدن
معادل ابجد 864
تعداد حروف 5
تلفظ xaridan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: xarītan، مقابلِ فروختن]
مختصات ( کن . )
منبع فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ فارسی معین

( ذوالنجمة ) ذوالنجمة. [ ذُن ْ ن َ م َ ] ( ع اِ مرکب ) خر. ( منتهی الارب ) . و در تاج العروس ذیل کلمه نجمة آمده است : و النجمه بالفتح و یحرک. . . نبت معروف فی البادیة، قال ابوعبید: السرادیح اماکن لینة تنبت النجمة و النصی قال والنجمة شجرة تنبت ممتدة علی وجه الارض اوالمحرکة غیرالساکنة و انما هما نبتان فالنجمة شجیرة خضراء کأَنها اول بذر الحب حین یخرج صفارا و بالتحریک شی ینبت فی اصول النخلة. . . و قال ابوعمرو الشیبانی : الثیل یقال له النجم والواحدة نجمة و قال ابوحنیفة الثیل والنجمة و العکرش کله شی واحد و انما قال الشاعر ذلک لأَن َّ الحمار اذا اراد ان یقلع النجمة من الارض و کدمها ارتدت خصیتاه الی مؤخره و قال الازهری النجمة لها قضبة تفترش الارض افتراشا و شاهد النجم قول زهیر:
...
[مشاهده متن کامل]

مکلل باصول النجم تنسجه
ریح خریق لضاحی مائه حبک.
و من المجاز ذوالنجمة لقب الحمار لانه یحبها کما فی الاساس.

بزرگ و خردمند
🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢
❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . .
✅ سگ: bark / woof 🐶
✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶
✅ توله سگ: yap 🐶
...
[مشاهده متن کامل]

✅ بز یا گوسفند: bleat 🐏
✅ پرنده یا میمون: chatter 🐧 🐒
✅ قورباغه: croak / ribbit 🐸
✅ مار: hiss 🐍
✅ گرگ یا سگ: howl / growl / bay 🐺
✅ گربه: meow / purr 🐈
✅ گاو: moo / low 🐄
✅ خوک: oink / grunt 🐖
✅ فیل: trumpet 🐘
✅ پرنده: chirp / tweet / twitter / sing 🕊
✅ اسب ( شیهه ) : neigh / whinny / nicker 🐎
✅ زنبور: buzz 🐝
✅ مرغ: cluck / cackle 🐔
✅ خروس: cock - a - doodle - doo / crow 🐓
✅ غاز: honk / quack 🪿
✅ اردک: quack 🦆
✅ موش: squeak 🐀
✅ عقاب: screech / scream 🦅
✅ جغد: hoot / screech 🦉
✅ خفاش: screech 🦇
✅ شیر، خرس، ببر: roar 🦁 🐅 🐻
✅ کلاغ: caw 🐦‍⬛️
✅ خر، گورخر، الاغ: bray 🦓
✅ شتر: grunt 🐪
✅ جیرجیرک: chirp / creak 🦗
✅ دلفین: click 🐬
✅ بوقلمون: gobble 🦃
✅ زرافه: bleat 🦒
✅ صدای هر جوجه پرنده: cheep 🐥
✅ شغال: howl
✅ کفتار: laugh / scream
✅ صدای هر حیوانِ نر بزرگ: bellow 🐋
✅ صدای هر حیوانی که از روی خشم باشه: snarl 😾
✅ صدای کشیدن هوا داخل بینی: sniff 😪
✅ صدای بیرون دادن هوا از داخل بینی: snort 😤

خر به معنی بزرگ است در پارسی قدیم به جهت بزگ بودن گوش حیوان ان را خر گفته اند والاغ نوعی از نژاد تنومند تر این حیوان است البطه منظورما قاطر نیست به همین علت هم حیوان دیگری را هم خرگوش گفته اند منظور خرگوش یعنی بزرگ گوش البته در پارسی قدیم خر به معنای بزرگ بوده
خراسان ورزشی به خوبی از عهده این دو صفحه ریاضی است من مخالفتی ندارم من هم با مینا در شیراز متولد شد من هم از این دو صفحه ریاضی است که از این که در روستای مرکزی
Egyptian charger ( n. ) [the association of this animal with the gypsies or Egyptians]
a donkey
mountain canary ( n. ) [joc. ref. to its braying]
( US, mainly Western ) a donkey
خر یک واژه کاملا پارسی است به ترکی می شود اشک این یعنی خر صد درصد پارسی است .
1 - ( خر ) تنها هنگامیکه به عنوان پیشوند بیاید، به چم ( بزرگ ) است: برای نمونه: خرمگس ( مگس بزرگ ) ، خرچنگ ( چنگال بزرگ یا چنگال درشت ) ، خربزه ( بنابر دیدگاه برخی پوزه بزرگ ) و. . . این بزرگی تنها ویژگیِ عینیِ ( درشتی و گُندگی ) را نشان می دهد و نَه ویژگی هایی همچون ( والایی و . . . ) .
...
[مشاهده متن کامل]

2 - ( خر ) هنگامی که در پسِ واژه ای بایستد یا به آدمیزادی پیوند داده شود، به چم ( نادانی و کودَنی ) است برای نمونه: او آدمِ خری است. یا او کله خر است.
3 - ( خر ) به خودی خود نیز به چم جانور درازگوشی است که شوربختانه نسل این جانور دارد
وَرمی افتد ( منقرض می شود ) .

ببخشید اگر یک نفر به نفر دیگر ناسزا بگویید و به او بگوید خر و فرد دیگر به او بگویید تو مثل خری معنی هایشان باهم فرق میکنه
خر ( الاغ ) هم خانواده هم معنی حیوانی چهار پا که بسیار به درد میخورد متضاد خر آدم توضیح خر نیز در گذشته حیوانی برای جابه جایی بار بود البته بعضی از خر ها میتوانستن بار ببرن و باز هم نیز در گذشته به سواری و جمع و جور کردن گله بز کمک میکرد
Dankey
خر سخنگوی بامزه شرک که با یک اژدها ازدواج میکنه
الاغ
بزرگ
Donkey
الاغ، نفهم ، احمق، کسی که مثل الاغه،
اگه در کنار کلمه ی دیگه ای بیاد مثل خرخون، خرکیف، به معنای بزرگ و ارجمند هستش
حیوانی با گوش های دراز و عقلی کوتاه
نام دیگر الاغ میگن خر
بعضی ها هم آن را فحش می دانند
خِر: ( به کسر خِ و سکون ر )
یعنی استاد، مهارت در فنی داشتن
مثال: خِر موذیگری جبلی داشت یعنی بصورت ذاتی استاد حیله گری بود.
بزرگ و بلند مرتبه
بزرگ و دانا. قوی و. . . . . . . . .
بعضی از حیوونا با کلمه خر شروع یا تموم میشود. مثل خر خاکی . خرگوش. خرچنگ. گور خر.
چون که حیوان بی عقلی هست ما میگیم که فحش هست.
به معنی های خوبش توجه کنیم مثل بزرگ. دانا. . .
خر به خیار خریدن: کنایه از معامله ی سفیهانه، مبادله ی چیز گرانقیمت با کالای بی ارج
( ( مال دادی به باد چون تو همی
گل به گوهر خری و خر به خیار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۷۵. )
در عامیانه :
منگل _خنگ
در لغت فارسی:
بزرگ
در اصطلاح:
الاغ
الاغ
خردمند
به عنوان یک حیوان ، الاغ است و به عنوان صفت، نادان ، کودن و نفهم می باشد.
منم به معنای هوشمند و آگاهمند شنیده بودم .
بزرگ و شریف
دانشمند و دانا
خر یا خره در اصطلاح اصفهانی ها به معنایی عزیز هست. پس اگر اومدین اصفهان و کسی بهتون گفت خره نگین اصفهانیا چقدر بی ادب هستند.
این واژه به دو صورت بکار میرود
1 بزرگ و عالی رتبه
2 به معنی احمق و کسی که درک بالایی نداشته باشد و ممکن است به عنوان فحش بین دوستان با مردم رواج داشته باشد
خر فلسفه ای دراز دارد خر به معنای بزرگ و شریف است این باور غلطیه که میگن خر
نام حیوان الاغ است خر در واژه معنیه شریف بودن داره
هر کی بهتون گفت خر ازش تشکر کنید که فهمیده ارزش شما در چه حدیه😘
بزرگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٤)

بپرس