خدمه

/xadame/

    crew

فارسی به انگلیسی

خدمه زمینی
ground crew

خدمه هواپیما
aircrew

مترادف ها

attendants (اسم)
خدمه، خدمتگزاران

crew (اسم)
خدمه، خدمه کشتی، کارکنان هواپیما و امثال ان

auxiliaries (اسم)
خدمه

پیشنهاد کاربران

پاسخ به
افرادی شوربختانه در این اندیشه اند که حروف سه حرفی عربی مبنای درستی بر ارجاع دادن ریشه هاست ولی
این پرسش بر آن مطرح میشود که حروف سه حرفی از کجا آمده ؟
آیا این حروف از هوا. کنار هم قرار گرفته اند ؟
سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود :
خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوستی و همراهی انجام میدهیم = نیکیاری ( نیک یاری ) [نیکیار]
...
[مشاهده متن کامل]

خدمت ( ٢ ) = کاری که در جایگاه بردگی و نوکری یا دستکم مزدوری انهام میشود = پیشکاری، نوکری، چاکری [پیشکار]
خدمت ( ۳ ) = کاری که بخش خدمات در جایگاه پیشه انجام میدهد، مانند ارایشگر، پزشک، خدمات بازرگانی = کاریاری [کاریار]
خدمت ( ۴ ) = کاری که خدمه ی یک دستگاه انجام میدهند، مانند خدمه ی دولت یا هواپیما = کارمندی، کارکـُنی ( کارمندان شرکت، کارکنان هواپیما )
اینا خوبه اما برای خدمه واژه گمار ( گم آر = گماختن = بگمار - > گمار )
خدمه / مستخدم = پیشکار / گمار
خدمه هواپیمایی = پیشکار هواپیمایی
خدمه کشتی = گمار کشتی
استخدام = گمارش
استخدام / مستخدم شد = گماریخت / گمارش شد

گماشتگان، پیشکاران، کاریاران،
پادوها، نوکران، چاکران
خدمه: این واژه عربی است و ارتباطی با واژه ی هدمه hadema در اوستایی به معنی خانه، سرا، کاشانه، منزل، مسکن، بنا، بیت، عمارت ندارد؛ زیرا هدمه از ریشه هَد به این معانی ساخته شده است: 1ـ نشستن، آرمیدن، استراحت کردن. 2ـ نشاندن، ساکن کردن. 3ـ ماندن، مقیم ـ ساکن شدن. 4ـ کوفتن، کوبیدن، کشتن، خرد کردن. 5 ـ نزدیک شدن. ( فرهنگ چهار جلدی واژه های اوستا، احسان بهرامی )
...
[مشاهده متن کامل]

در حالی که خدمه در عربی از ریشه خَدَمَ ساخته شده است و واژه های خادم، مخدوم، استخدام، مستخدم نیز از آن ساخته شده است.
همتای پارسی خدمه، این واژه ی زیبای خراسانی است:
آپگان āpagān.

کلمه اوستایی هَدِمه ( منسوب به خانه ) است که معادل کلمه اوستایی مانیه ( کارگر و نوکر خدمت کننده در مان=خانه ) است. از آنجایی که حرف "ه"ِ اوستایی در سر کلمات در پهلوی تبدیل به حرف "خ" میشده است نظیر هوو
...
[مشاهده متن کامل]
اوستایی که در پهلوی تبدیل به خوپ ( خوب ) شده است، لذا هَدِمه می بایست در پهلوی خدمه تلفظ میگردید و لاجرم همین کلمه است که اعراب مهاجر و حاکم آن را حالت جمع کلمه مفروض خادم گرفته و کلمهً مخدوم را نیز از تصریف آن به صورت اسم مفعول ساخته اند

خدمه: [ اصطلاح نظامی ]به نظامی استفاده کننده از یک جنگ افزار میگویند؛ مثل: خدمه تفنگ.
Orderly
خدمه بیمارستان

بپرس