خجل

/xejel/

    ashamed
    sorry

فارسی به انگلیسی

خجل شدن
to feel ashamed

خجل کردن
abash, confuse, discountenance, to put to shame, to put to the blush

خجل کردن با نگاه
outface

خجل کننده
awkward

مترادف ها

ashamed (صفت)
سرافکنده، شرمنده، شرمسار، خجل، رسوا، سردرپیش، ننگ اور

confused (صفت)
سرافکنده، سراسیمه، خجل، ژولیده، مغشوش

embarrassed (صفت)
خجل، خجالتی، خجالت کش، ژولیده، منفعل

shy (صفت)
خجل، خجول، کمرو، محجوب، خجالتی، ترسو، رموک

پیشنهاد کاربران

چشم پیش
( صفت ) [قدیمی، مجاز] شرمنده؛ شرمسار؛ خجل: ◻︎ کنون از تنگدستی چشم پیشم / که شرم است از هواخواهان خویشم ( نزاری: مجمع الفرس: چشم پیش ) .
خُجِّل = به صورت طنز آمیز برساخته شده از "خوشگل".
خجلیدن = خجالت زده شدن/خجالت کشیدن
خجلاندن = باعث خجلیدن کسی شدن.
سرافکنده، سر به زیر، شرمسار، شرمگین، شرمنده
سرشکسته

بپرس