خجسته

/xojaste/

    happy
    auspicious
    blessed
    brave
    felicitous
    festal
    fortunate
    joyful
    joyous
    lucky
    olympian
    opportune
    propitious

مترادف ها

happy (صفت)
راضی، فرخنده، خوشحال، مبارک، خجسته، فرخ، سعید، خوشبخت، سعادتمند، خوش، مسرور، شاد، خرسند، محظوظ، خوش وقت، خندان، سفیدبخت، بانوا

auspicious (صفت)
مساعد، خوشایند، فرخنده، مبارک، خجسته، فرخ، سعید، بختیار

lucky (صفت)
خوشحال، خجسته، بختیار، خوشبخت، خوش قدم، خوش شانس، سفیدبخت، بانوا، خوش اقبال، خوش یمن

benedict (صفت)
خجسته

پیشنهاد کاربران

نام گلی زرد رنگ:
با سرمه دان زرین ماند خجسته راست
کرده بجای سرمه، بدان سرمه دان عبیر
منوچهری دامغانی
خجسته همان خوش اِسته بوده یعنی آنچه خوشی در آن قرار گرفته - در رابطه با اِست و اُست و اِشت و اَست پیشتر صحبت کرده بودم اما چکیده وار بگویم همه آنها در اُستان / است و . . . نیز همچنان دیده می شود و بع معنای و قرار داشتن است . استان = قرارگاه ( جایگاه )
پیوند خورده. پیوسته. پیمان بسته. به هم رسیده.
خجیدن به چم به هم رساندن و جمع کردن و در کنار هم قرار دادن است و خجسته صفت مفعولی آن به چم چیزی که به هم پیوند خورده و به هم رسیده باشد
متضاد آن گجسته یه همان گسسته به معنی شکافته شده یا پیوندی که از هم باز شده باشد. گج به معنی شکاف یا درز یا جرز دیوار هم بکار میرود
...
[مشاهده متن کامل]

بنابرین خجسته فقط در موقعیت پیوند و ازدواج معنی مبارک میدهد و در دیگر موقعیت ها همچون زادروز یا رویداد بهتر است از فرخنده یا همایون استفاده شود

پدرام
خوش یمن، یمن
خوش آغر. [ خوَش ْ / خُش ْ غ ُ ] ( ص مرکب ) خوش آغال . خجسته . میمون . ( یادداشت مؤلف ) . خوش اُغر.
مبارک
شگون دار
تبارک
باشگون، شگون دار، سعد، فرخ، فرخنده، مبارک، متبرک، مسعود، میمون، همایون، خوش، نیک، خوشایند، مطلوب، بختیار، کامروا، نیک بخت

خجسته:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " خجسته" می نویسد : ( ( خجسته در معنی همایون وبشگون و از دو پاره ی " خ " که ریختی است از پیشاوند هو hu به معنی خوب ، و جسته ساخته شده است . " جسته "صفت مفعولی است و از ستاک اوستایی جَد ، به معنی در خواستن و خواهش کردن، برآمده است . بر این پایه هو جستکه hu - jasta - ka در معنی کسی یا چیزی می تواند بود که آنچه نیک است برای وی خواسته شده است. وارونه ی "خجسته" " گجسته" است به معنی نا همایون و به نفرین در نوشته های پهلوی یکی از ویژگی های اسکندر " گجسته" است . این واژه در اوستایی وجستکه wi - jasta - ka می توانسته است بود . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( یکایک ، بیامد خجسته سروش
به سان پری ، با پلنگینه پوش؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 242. )

فرخنده، مبارک
خُجَسته : تحریف خوش استه به معنای نیکو شده است.
برآمده، سر برآورده، از کارواژه خجیدن به مانای ورمیدن و بالاآمدن ساخته شده است .
در زبان پشتون که از زبانهای ایرانی تبار است خجسته به معنی زیبا است
فرخنده /مبارک
خیلی نام زیباو دلنشین و اصیلی است
خوب جسته - خوش جسته
خجسته پیوستن دو واژه خوب و جسته است
فرخ
تخلص زلالسرای تاجیکستانی به نام آقای اعظم خواجه اف
گل همیشه بهار؛
منوچهری دامغانی: شبگیر نبینی که خجسته به چه درد است؟ / کرده دو رخان زرد و برو پرچین کرده ست. . .
در فرانسه، خجسته را که همان گل همیشه بهار است ( Souci ) می گویند که معنی اصلی آن درد و اندوه است و منوچهری هم آن را با همین صفت بیان کرده است. ( حاشیه ی دیوان منوچهری )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس